:
ترکیبات معطر مواد فراری هستند که مشکل اصلی در استفاده از آنها، آماده سازی منسوجات معطر با زمان نگهداری طولانی تر عطرها می باشد. روش میکروکپسوله کردن یک تکنیک مهم برای حل این مشکل است. راه های زیادی برای میکروکپسوله کردن به منظور افزایش رهایش عطر وجود دارد، سیکلودکسترین ها بهترین و مطمئن ترین راه برای بدن انسان است به دلیل اینکه پوست را تحریک نکرده و بدون حساسیت برای پوست به کار گرفته خواهد شد.
ساختار ویژه سایکلودکسترین و وجود حفره در ساختار آنها سبب شده تا این ترکیبات توانایی قراردادن مولکولهای مختلف در داخل حفره داخلی خود را داشته باشد. سه محصول اصلی از سایکلودکسترین که از 6 تا 8 واحد D- گلوکز تشکیل شده که با نامهای آلفا، بتا، گاما، سایکلودکسترین نامیده شده اند. در آلفا سایکلودکسترین 18 گروه هیدروکسیل و در بتاسایکلودکسترین 21 گروه هیدروکسیل و در
گاما سایکلودکسترین 24 گروه هیدروکسیل وجود داشته که گروه های مختلفی می توانند جای گزین آنها گردند. در سایکلودکسترین ها گروه های هیدروکسیل با عملکرد متفاوت وجود داشته که فعالیت متفاوتی از قبیل چربی دوستی و آبدوستی از خود نشان می دهند. از هزاران مشتق سایکلودکسترین که در صدها مقاله علمی عنوان شده است، تنها تعداد کمی از آنها در بررسی معیار صنعتی به کار گرفته می شوند. به دلیل مشکلاتی چون گران بودن، سمی بودن، آلودگی محیط زیست تنها در حدود 12 مشتق سایکلودکسترین معمولا در آزمایشات مورد بررسی قرار می گیرند.
سایکلودکسترین توانایی تشکیل کمپلکش مهمان – میزبان را دارا می باشد و مولکول را داخل حفره میزبان که سایکلودکسترین می باشد نگه دارد. این موضوع باعث کاربرد بیشتر سایکلودکسترین در صنایع گردیده و همچنین جهت برطرف نمودن سطح فعال ها از منسوجات شسته شده می تواند جانشین سطح فعال گردد و در تکمیل منسوجات در فرآیندهای آنتی باکتریال و دفع حشرات و فرآیندهای معطرسازی و در تهیه منسوجات پزشکی قابل استفاده می باشد.
وجود سایکلودکسترین در تکمیل مقاوم در برابر چروك نشان می دهد که فرمالدئید زیادی که در طی پروسه ضد چروك کردن کالا توسط ماده DMDHEU آزاد می شود، می تواند کاهش یابد. طیف IR نشان می دهد که بین CD و DMDHEU کراسلینک اتفاق می افتد و شکل گیری ماده رزینی بین ماده و لیف کاهش می یابد که در نهایت سبب کاهش در خاصیت ضد چروك شدن را سبب می شود و نیز مولکولهای فرمالدئید در پروسه کاهش می یابد.
:
انجام رنگرزی موضعی روی سطح پارچه یا برداشت رنگ از روی سطح پارچه یا از بین بردن موضعی رنگ از روی پارچه چاپ گویند که چاپ انواع مختلفی دارد که عبارتست از چاپ مستقیم و چاپ برداشت و همچنین چاپ مقاوم.
که در این آزمایش چاپ پارچه پنبه ای با رنگ راکتیو انجام شده است که رنگینه های راکتیو به مقدار زیادی در چاپ مستقیم پارچه های سلولزی به کار گرفته می شود رنگهای راکتیو به دلیل واکنش شیمیایی کوالانسی بین خود و سلولز دارای مقاومت شستشویی بالایی می باشد و رنگهای هیدرولیز شده آنها از میل جذبی بالایی برخوردار نبوده و در هنگام شستشو می تواند به راحتی از روی کالا خارج شود.
شستشوی بعد از چاپ از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و هدف عمده از شستشوی بعد از چاپ زدودن رنگ های تثبیت نشده روی کالا و خارج ساختن مواد کمکی می باشد که در این تحقیق شستشوی بعد از چاپ با انواع صابون های مصنوعی (صابون کاتیونیک و صابون
نانیونیک و صابون آنیونیک – نانیونیک و صابون آنیونیک) و همچنین صابون طبیعی (بر پایه روغن زیتون) با غلظت های مختلف می باشد.
که منظور از صابون های فوق الذکر به ترتیب زیر است:
صابون نانیونیک: دترجنت های آنیونی ترکیباتی مانند R-SO3H هستند که پس از یونیزه شدن تولید یک آنیون سنگین را می نماید. از آنجا که بخش سازگار در این ترکیب ها R-SO3 و دارای بار منفی است از این رو آنها را آنیونی می نامند.
صابون کاتیونیک: به سبب فعالیت سنگین کاتیونی ها در برابر آنیونی ها این نام برایشان انتخاب شد زیرا هنگام یونیزاسیون تولید یک کاتیون سنگین را می نماید.
صابون نانیونیک: این ها در آب محلولند اما یونیزه نمی شوند انحلال آنها در آب به سبب وجود عوامل هیدروکربنه (OH) یا (CH2-CH2-O) متصل به یک رشته زنجیر هیدروکربنه می باشد.
در این تحقیق، چاپ با رنگ راکتیو بر روی پارچه پنبه ای انجام شد و سپس شستشوی بعد از چاپ با انواع صابون های مصنوعی (صابون کاتیونیک، صابون نانیونیک، صابون آنیونیک – نانیونیک، صابون آنیونیک) و صابون طبیعی (بر پایه روغن زیتون) با غلظت های متفاوت (g/L 2 و g/L 1/5 و g/L 1 و 0/5 g/L) انجام شده است، که برای مقایسه بین کلیه نمونه های شستشو داده شده، از دستگاه اسپکترو فوتومتر انعکاسی به جهت مقایسه تغییرات رنگ (اندازه گیری میزان انعکاس و *L و *a و *b و *E^ و همچنین K/S) استفاده شد و سپس ثبات نوری و شستشویی هریک از نمونه ها به دست آمده و مورد مقایسه قرار گرفت.
نخ های فانتزی، نخ های نساجی با طراحی های كاملا نامحدود می باشند. دسته بندی نخ های فانتزی بسیار وسیع می باشد و در سال های اخیر ساختار آنها پیچیده تر شده است. در حال حاضر نمی توان آنها را ساختاری كلاسیك با حلقه، بوكله، گره های یك ساختار مارپیچ و افكت های تركیبی نامید بلكه آنها دارای افكت های رنگی بسیار مختلف و یا شكل های مختلف می باشد. با استفاده از یك فرایند تولید، امكان تولید نخ های فانتزی با خصوصیات مختلف وجود دارد.
شاخص های هندسی و ساختاری نخ های فانتزی، از قبیل دانسیته ی خطی، ارتفاع افكت ها، عرض افكت ها، فاصله ی بین افكت ها، تعداد
افكت ها در واحد طول، تنوع افكت ها و قرارگیری افكت ها بستگی به تنظیمات ماشین، یعنی، پارامترهای تكنولوژی تولید، از قبیل سرعت تغذیه ی جزء افكت، سرعت تولید نخ فانتزی، سرعت دورانی اسپیندل تو خالی و نقش نخ مغزی، در طی فرآیند ریسندگی دارد. علاوه براین، شاخص های ذكر شده در بالا بستگی به خصوصیات و مواد اولیه ی خام مختلف از اجزاء سازنده نخ دارد.
نمره نخ یك كمیت آماری است كه نمایانگر ظرافت نخ میباشد.نمره نخ اثر مهمی در ساختار پارچه حاصل از ان نخ بجا میگذارد. نخهای سنگین تر پارچه سنگین تر و را ایجاد میكند و در نتیجه در استحكام پارچه تاثیر دارد.چگالی خطی یا نمره نخ معمولا بصورت مستقیم یعنی جرم در واحد طول نخ ویا غیر مستقیم یعنی طول واحد جرم معینی از نخ بیان میشود.
تاب اندازه پیچشی است كه به نخ داده میشود تا چسبندگی مناسب در الیاف منقطع (staple) ایجاد كند و یا نخهای تشكیل دهنده نخ چند لا را نزدیك به یكدیگر نگه دارد. نخ تابیده شده حاصل دارای استحكام لازم در مراحل بعدی تولید بوده و كاربرد خواهد داشت. افزایش تاب داده شده به نخ از یكسو استحكام آن را افزایش میدهد و از طرف دیگر زاویه قرارگیری الیاف منقطع در نخ رانسبت به محور اصلی نخ كم میكند. بیشترین استحكام نخ زمانی است كه آرایش یافتگی الیاف در امتداد نیروی وارد به نخ باشد. تاب نخ علاوه بر تأثیر در استحكام نخ روی دیگر خصوصیات فیزیكی نخ وپارچه تولید شده از آن نیز تأثیر دارد. تاب معمولا در تمام طول نخ بطور یكنواخت توزیع نمی شود. نتایج كار اشخاص زیادی ثابت میكند كه بین تاب و ضخامت نخ رابطه برقرار است. لذا می توان نتیجه گرفت كه تاب بیشتر در نقاط باریك نخ مجتمع میشود.
پارچه های یكرو سیلندر بطور گسترده در لباس های كشباف استفاده می شو ند و علت برخی مشكلات بخاطر نامتعادل بودن ساختمان آنهاست. این عدم تعادل بیشتر به خاطر كجی حلقه ها است كه بر روی تمام پارچه تاثیر گذاشته و مشكلات كیفی بزرگی را در محصول ایجاد می نماید. مانند جابجایی ردیف های كناری پارچه كه سبب مشكل كیفی مهم ی در سطح پارچه می شود. در این پارچه ها عموما ردیف ها نسبت به رج ها آن گونه كه مورد نیاز است عمود نبوده، بلكه نسبت به چپ و راست (بسته به جهت تاب نخ) مورب می شوند . این مشكل اغلب در عملیات تكمیل تصحیح شده و برطرف می گردد. عملیات تثبیت معمولا با استفاده از رزین ها، حرارت، بخار و یا مرسریزه كردن بسته به نوع پارچه انجام می شود. اما این عملیات نیز اغلب بسیار پایدار نبوده و پس از عملیات شستشو، ردیف ها مجددا به حالت اریب در می آیند.
بررسی رفتار مكانیكی پارچه ها خیلی مهم می باشد چون خواص و عملكرد زیبایی مستقیماً به خواص مكانیكی از جمله خواص كششی، خمشی و برشی آنها ارتباط دارد.
در طی استفاده پارچه همیشه با این نوع تغییرات تحت فشار بوده است. خواص پارچه از جمله افتادگی، زیر دست و شل و سفت بودن
پارچه تحت تأثیر ویژگی های خمش و برش آن می باشد. بنابراین این تحقیق درك بهتری از رفتار خمشی و برشی پارچه كشباف را نشان می دهد. عوامل متعددی مانند سختی، نوع استراحت و جهت خمش و برش در واكنش پارچه به تغییر شكل موثر می باشند. نتایج نشان می دهد كه افزایش عامل سختی و استراحت پارچه كلاً منجر به افزایش استحكام پارچه در مقابل تغییرات خمشی و برشی پارچه می شود.
فصل اول: كلیات
تعاریف خمش، پیچش و تاریخچه ی مطالعات آن در نساجی
1-1- تعاریف خمش و پیچش
خمش یكی از خصوصیات مكانیكی اجسام است كه در اثر اعمال لنگر خمشی در جسم ایجاد شده و سطح خارجی جسم (لیف) كشیده و سطح داخلی آن فشرده می شود و در سطح مقطع آن تنش ایجاد می گردد.
بسته به نوع اعمال خمش در عضو وشكل سطح مقطع جسم، خمش به دو دسته تقسیم می شود.
خمش ساده یا تك محوری
خمش مركب یا چند محوری
توضیحاتی كه در اینجا ارایه می گردد به خمش خالص (تك محوره) و تاثیر ان بر اعصای منشوری مربوط می باشد.
یك عضو منشوری عضویست كه سطح مقطع ان در تمام طولش ثابت بوده و در هر مقطع دلخواه از ان یك سطح مقطع مشخص داشته باشد.
زمانیكه یك كالای رنگ نشده در یك حمام مناسب قرار می گیرد، جذب رنگ در ابتدا سریع و سپس این سرعت جذب كاهش می یابد. هرچند در آخر دیگر مقدار رنگ در كالا افزایش نمی یابد اما این فرض اشتباه است كه سیستم را در این حالت یك سیستم استاتیك درنظر بگیریم و حركت مولكول های رنگ بین كالا و حمام را تمام شده فرض نمائیم. در حقیقت مبادله رنگ بین حمام و كالا در این شرایط در حال انجام می باشد با این تفاوت كه مقدار جذب و دفع در این شرایط با هم برابر می باشند. در این شرایط می باشد كه سیستم به حالت تعادل رسیده است.
از كلمات ترمودینامیك یا ترموستاتیك معمولا در زمانی استفاده می شود كه سیستم در حالت تعادل معكوس باشد، یعنی سیستم در حالتی باشد كه جذب و دفع تواما صورت گیرد. در بعضی از فرایندهای رنگرزی چنین اتفاقی نمی افتد و فرایند ذاتا برگشت ناپذیر است. مثلا رنگزاهای گوگردی و راكتیو از این دسته رنگزاها هستند. در تمام این فرایندها مشخص است كه واكنش یك طرفه می باشد و در صورت جذب مولكول های رنگزا توسط لیف، برگشت رنگزا به حمام رنگرزی به سختی انجام می شود.
اطلاعات در فرایندهای رنگرزی تعادلی، به صورت ایزوترم جذب بیان می شوند. در واقع ایزوترم جذب توزیع رنگزا در بین دو فاز حمام و الیاف را بررسی و نشان می دهند. ایزوترم های جذب متعددی در جهت توجیه سیستم های جذب وجود دارند ولی سه ایزوترم جذب نرست، لانگمیور، و فرندلیچ از همه با اهمیت تر می باشند.
اگر در فرایند رنگرزی به حالت تعادل نرسیم، جذب و دفع با هم برابر نخواهد بود، این نابرابری میان جذب و دفع را به اصطلاح هیستریس كاذب یا هیستریس كنتیكی می نامند.
یك گراف كه مقدار ماده جذب شده در واحد سطح را در مقابل غلظت ماده یا فشار گاز نشان می دهد، نمودار ایزوترم جذب می گویند و برای درك بهتر و پیش بینی مقدار جذب، معادلات ایزوترم جذب تعریف شده است و اینها بر مبنای مدل های تئوریك استوار می باشند.
معادلات ایزوترم تعادل برای توصیف نتایج تجربی مورد استفاده قرار می گیرند. پارامترهای معادلات و فرضیات اصلی ترمودینامیكی این مدل های تعادلی ، اغلب اطلاعاتی در مورد مكانیزم های جذب و خصوصیات سطح و افینیته جاذب به ما ارائه می دهند.