بزهكاری و علل و انگیزه های آن ، از جمله مشكلات اجتماعی است كه از دیرباز چشم تیزبین و ذهن روشن محققین و دانشمندان از آن به دور نبوده است . مطالعة پژوهشهای متخصصان علوم انسانی در طی دو سه قرن گذشته نشان می دهد كه عده زیادی از آنان همواره وقت خود را مصروف این مهم كرده اند ،تا شاید كشف علل بزهكاری و از میان برداشت عوامل موثردر پیدایش آن راه گشایی در جهت رفع این آفت اجتماعی باشند. افزایش میزان تبهكاری و بزهكاری از نیم قرن پیش یعنی از اواخر قرن نوزدهم وپس از دو جنگ بین الملل اول و دوم ،كه منجر به متلاشی شدن خانواده ها وسرگردانی كودكان گردید، مورد بحث محافل بین الملل قرار گرفت. در سال 1984 در اعلامیه حقوق بشر و اعلامیه های سایر سازمانهای بین المللی لزوم توجه به حقوق اساسی و ارزشهای بشری و حفظ حقوق اساسی و ارزشهای بشری وحفظ حقوق حقه كودكان منظور گردید و به رسمیت شناخته شد.
بزهكاری نوجوانان یكی از انواع ناسازگاری زیستی روانی اجتماعی است و چنانكه لاوری میگوید،
سلوك رفتاری كه خود شخص را ارضاء نماید ولی مورد پسند جامعه نباشد سلوك دشوار یا بزهكاری و حتی در برخی موارد جنایت نامیده می شود . صرف نظر از قوانین تدوین شده برای این پدیده، بزهكار دیگر به عنوان یك فرد ضد اجتماعی كه برای مصالح اجتماع باید مجازات شود شناخته نمی شود، بلكه جوانی است مبتلا به اختلال در رشد شخصیت كه بزه وی نیز با توجه به الگوی شخصیتی و تاثیرات خانواده و رفتار و موازین آنها و شرایتی كه جرم اتفاق افتاده است ارزشیابی می شود. بطور كلی، عقاید گوناگونی در مورد افزایش بزهكاری ذكر شده است.
كانگر (1983) ازدیاد جرم و جنایت و تشكیل باندهای بزهكاری را توسط نوجوانان از اختصاصات جوامع كنونی دانسته و معتقد است كه تحرك جامعه امروزی از قبیل صنعتی شدن كشورها، ازدیاد مهاجرت، نفوذ فرهنگهای مختلف در یكدیگر ،ازدیاد مشكلات اجتماعی، اختلاف طبقاتی و فقر، فقدان اعتقادات مذهبی و اخلاقیات، منازعات خانوادگی، وغیره انگیزهای برونی و درونی نوجوانان را در ارتكاب بزه تشكیل می دهد.
تحقیقات و آمارها روشنگر رو به گسترش نهادن بزهكاری نوجوانان در اكثر جوامع می باشد. طبق گزارش موسسه تحقیق جرم و جنایت آمریكا(1987)، 90 درصد از نوجوانان آمریكایی حداقل یكبار مرتكب بزهكاری شده اند. همچنین آمار منتشره در سال 1984 در ایالت متحده آمریكا نشان می دهد كه 50000 نوجوان به جرم ارتكاب بزهكاری در كانون اصلاح و تربیتی نگهداری می شده اند (پاپالیا و الدز، 1985 ، صفحه 617 ).
گزارش دیگری در همین زمینه نشان می دهد كه خشونت و تبهكاری در جامعه آمریكا به طرز روزافزونی رو به گسترش نهاده است. به عنوان مثال در سال 1980 میزان جنایت در حدود 148 درصد و شامل بیشتر از 11 تا 13 درصد كل جمعیت آمریكا بوده است، گزارش دیگری از موسسه تحقیق جرم و جنایت در آمریكا نشانگر این مهم بوده است كه بین سالهای 1989ـ1980 میزان جنایت 69% ، تجاوزات جنسی 116 درصد. وبالاخره مشاجرات توام با خشونت 102 درصد نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است. این آمار بخصوص در مورد بزهكاری نوجوانان هشدار دهنده بوده، و نشان داده است كه بین سالهای 1967ـ1958 در حدود 300 درصد سرقت توسط نوجوانان انجام گرفته است. ضمنا با آمار فوق باید 40% تبهكاری و بزهكاریهای گزارش نشده را نیز اضافه كرد . بطور نسبی بغیر از اتحاد جماهیر شوروی ، سایر كشورهای اروپای غربی آمار مشابهی در این زمینه داشته اند . از كشورهای اروپای شرقی آمار دقیقی در زمینه بزهكاری نوجوانان در دست نیست و به نظر می رسد بزهكاری نوجوانان یا بسیار محدود بوده، و یا با معانی دیگری تعبیر شده است(دی فلوئر و دیگران، 1987 ،صفحه 78).
2ـ بیان مساله :
هرگاه صحبت از بزهكار یا ناسازگاری جوانان و نوجوانان یا اجتماع می شود بلافاصله این فكر به خاطر خطور می كند كه از چه راه و با چه وسایلی می توان اعمال ضد اجتماعی و نابهنجار این گونه افراد را پیشگیری و یا كنترل نمود؟
امروزه در اكثر كشورهای پیشرفته دنیا، طرق و وسایل خاصی برای این مسئله حاد اجتماعی در نظر گرفته اند كه یكی از آنها تربیت مجدد اطفال و نوجوانان در كانونهای اصلاح و تربیت است . ولی باید توجه داشت برای اینكه بتوانیم نوای جوانی را، كه در داخل خانواده خود به خوبی تربیت نشده و بر اثر عدم هماهنگی جامعه خویش به صورت یك فرد بزهكار قانون شكن و ضد اجتماع در آمده است مجددا تربیت نموده وبا اصول و موازین حاكم بر اجتماع تطبیق دهیم می بایستی علاوه بر وجود وسایل و تجهیزات لازم ، وقت و فرصت كافی نیز برای این كار در اختیار داشته باشیم كه خود دلیلی بر ارائه خدمات آموزشی در محله های بزهكار خیز است .
امروزه این مطلب مسلم است كه جوان یا نوجوانی كه به سرقت و جیب بری و قاچاق مواد مخدر و نظایر این گونه اعمال ضد اجتماعی عادت كرده است به صرف توقف سه ماه یا شش ماهه در كانون اصلاح و تربیت تغییر روش نخواهد داد و هرگاه از زندان و یا كانون اصلاح و تربیت آزاد شود مجددا چون حرفه و كار شرافتمندانه نمی داند و ترك عادات قدیمی برایش مشكل است به محیط سابق و زندگی فساد آمیز خود مراجعت خواهد كرد .
بنابراین متفكرین و متخصصین اجتماعات غربی با ابداع و استقرار سیستم صدور حكم محكومیت به مدت نا معین مسئله اصلاح و تربیت و نوجوانان را به نحو مطلوب حل كرده و به موازات آن با تشكیل سازمانهای اختصاصی وابسته به دادگاههای اطفال برای استقرار یك نظم نوین در زندگی بی بندوبار نوجوانان بزهكار و ناسازگار راه حل های جدیدی یافته و بدین گونه از فشار بار دادگاه های اطفال نیز به نحو محسوسی كاسته و تعداد پرونده های ناشی از ارتكاب جرم جوانان بزهكار را بطور چشمگیر تقلیل داده اند .
در كشورهای غربی معمولا در جوار دادگاههای اطفال ، موسسات خاصی وجود دارد (كانون اصلاح و تربیت) كه عهده دار تربیت اطفال بی سرپرست بوده و قاضی اطفال این گونه كودكان را به آن موسسات تحویل می دهد . تجربه نشان داده است كه تشدید مجازاتها از تعداد قرون وسطائی نتوانسته عامل لازم و كافی برای پیشگیری و اجتناب از ارتكاب جرم و تكرار آنها باشد ولی آموزش توسط نهادهای مختلف شهری بر اساس نیازهای خاصی آن محیط ها توانسته نگرش اعضای آن جامعه خاص را تغییر دهد .
بنابراین باید بدنبال روشهای آموزشی و فرآیندهای آگاهی رسانی كه موجب جلوگیری از وقوع جرائم می شود، و از راه كشف آن علل كه بیشتر از فساد محیط یا از عكس العملهای احساسات و تمایلات ناآگاه مجرم سرچشمه می گیرد ، از وقوع حوادث ناهنجار و جرائم كاست و شخصیتهای معلول و حادثه جو را از بسیاری كارها كه سبب اتفاق جرمها می شود منع كرد .
جامعه شناسی كیفری با اندیشه های نو ، افكار جدید و ارزندهای كه مربوط به اعاده حیثیت افراد است ، می كوشد تا واقعیت را بصورتی كه باید جلوه گر سازد و بی عدالتیهایی را كه تا كنون رواج داشته است و باز هم ادامه دارد به وجهی شایسته آشكار نماید .
علم جامعه شناسی كیفری اثبات می كند كه بزهكاران حیوانی وحشی نیستند كه باید كشته بشوند، میكروب به شماره نمی آیند كه باید در نابودیشان كوشید ، زشت و پلید و نابكار و غیر قابل اصلاح نمی باشند كه به دیار نیستی رهسپار گردند . بلكه انسانند و می توانند مانند سایرین دارای اندیشه های عالی و منشها و اخلاقیات شایسته باشند و حتی در زمره بهترین انسانها در آیند به همین جهت ریشارد می نویسد :
كه فراموش شده است كه بزهكاران میكروب نیستند بلكه انسانند و جرم تنها عیب برخی از افراد استثنایی نیست ، بلكه تهدیدی است اخلاقی كه بر رفتار همه مردم ، سنگینی خود را تحمیل می كند .
امروزه به خوبی به ثبوت رسیده است كه خشونت و اجرای مكافات باعث ستیزه گری بیشتر بزهكاران می شود و هیچگاه و در هیچ زمانی و مكانی خشونت وسیله ارشاد و اصلاح نیست ، بلكه با آ موزش و آگاهی انسانی به اعضای جامعه می توان پیشگیری یا علاج واقعه قبل از وقوع را انجام داد.
ژرژ ویدال بوسیله آمارهایی كه از بزهكاران در فرانسه بدست آورد ، اثبات كرد كه رقم جرائم در این كشور و پس از اجرای كیفرهای بسیار سنگین افزایش یافت در حالیكه پس از آموزش های خاص مشروط بطور قابل ملاحظه ای كاهش پیدا كرد وبه همین جهت الن كی استاد تعلیم و تربیت در مورد سیاست كیفری صحیح می نویسد :
نرمش و ملایمت در جلسات آموزش به مراتب با ارزش تر از خشونت و شدت عمل است .
سوالات پروژه حاضر عبارتند از :
آیا بین ویژگی های فردی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اخلاقی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های خانوادگی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های مذهبی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اقتصادی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های فرهنگی نوجوانان و بزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اجتماعی نوجوانان وبزهكاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
3ـ اهمیت مسأله :
در ایران طبق گزارشهای آماری ، تا سال 1345 تعداد بسیار كمی از نوجوانان در كانونهای تربیتی نگهداری می شدند . ولی از سال 1356 به بعد سرقت از ناحیه صغار كمتر از 18 سال 65 درصد ، میزان ضرب و جرح و چاقو كشی و قاچاق 45% افزایش داشته است . با توجه به آمارهای منتشر بطور خلاصه می توان گفت كه 50% از جرائم نوجوانان ،جرا ئمی علیه اشخاص از نوع ضرب و جرح غیر عمدی 45% از نوع منازعه و چاقو كشی و یا ضرب و جرح منتهی عضو بوده است ، و فقط 5% بقیه مربوط به قتل های عمدی می باشد ( صلاحی 1357،صفحه 48و 178) .
اكثر دانش پژوهان رشد و شخصیت نظیر فروید و اریكسون بر این عقیده می باشند كه دوران اولیه كودكی دورانی سرنوشت ساز و دوران نوجوانی یك بحران محسوب می شود . بدین جهت است كه رعایت بهداشت روان و بررسی بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری نوجوانان می باشد . به موجب آمارهایی كه توسط متخصصین امور تربیتی و جرائم اطفال در بلژیك بدست آمده است از تعداد 4221 مجرم صغیر تعداد 1607 نفر آنان یتیم بوده اند كه از این عده 406 نفر آنها هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده اند ،ضمناًتعداد 1201 كودك منتسب به پدران و مادران این گروه مجرم می باشند ،كه طبق همان آمار 937 نفر از پدران 264 نفر از مادران این گروه معتاد به مشروب بوده اند . تعداد 546 نفر از این اطفال دارای نامادری و یا نا پدری بوده و تعداد 316 نفر آنان پدران و یا مادران معتاد به مواد مخدر داشته اند . علاوه بر این ، تعداد 228 نفر از اطفال مذكور از ازدواجهای غیر قانونی متولد شده ، یعنی فاقد پدر قانونی بوده اند . ضمناً 189 نفر از كودكان فوق الذكر نیز پدر و مادر مجرم و محبوس داشته اند . و بالاخره تعداد 139 نفر از اطفال بزهكار مورد مطالعه پدر و یا مادرشان قبلا به موجب حكم دادگاه به حبسهای بیش از 3 ماه محكوم شده و بقیه نیز بر اثر سوء معاشرت و عدم تربیت صحیح به ارتكاب جرم دست زده اند برخی یافته ها حاكی از آن است كه ، فشارزاهای روانی ـ اجتماعی در قالب رویدادها و تغییرات زندگی ،می تواند علت تغییر و دگرگونی عجیب در رفتار نوجوانان و جوانان باشد (هولمز وراهه ،1967 ، ص 116) . قوی ترین و متقاعد ترین شواهد ،از مطالعه هایی به دست آمده كه در شرایط مختلف ،پیامدهای فشارزاها مورد بررسی قرار گرفته اند . شرایط یا رخ دادهای طبیعی یا مصائب وارده (مصیبتها ) رویدادها یا تغییرات شدید شخصی ـ اجتماعی ، از مجموعه منابع بنیادی این مفهوم می باشند ( براهنی و همكاران ،1366ص 268)
ارتباط فشار زاهای شدید كه مغایر با تغییرات به هنجار هستند ، جزء شواهدی محسوب می شوند كه از لحاظ اولویت بر دیدگاه اختلالهای رفتاری ارجعیت یافته اند . گزارشهای بالینی و نتایج بررسیهای آماری - پژوهشی ، نشان دهنده آن است كه عمده ترین تأثیر رویدادها یا تغییرات زندگی این است كه كاركرده های روانی اجتماعی شخصی را دچار نقص كرده و پیامد این تجربه ناخوشایند ، رفتار بزهكارانه خواهد بود ( پور افكاری ، 1368،ص39 )
مساله بزهكاری نوجوانان و جوانان به طور كلی ، از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است . این مشكلات كه قسمت عمده آنها ریشه در خانواده و محیط زندگی دارد ،باعث می شود كه شخصیت سالم و نوجوان امروز آسیب پذیر و نوجوان فردا ، در آینده به عنوان فردی كه دچار اختلالهای روانی – رفتاری است جلوه گر شود (بیلر ،1974،كدیور، 1371،ص96 )
در مطالعه تكوینی نوجوانان مقطع دبیرستان ، وضعیت آموزشگاهی و محیط اجتماعی مربوط به آن عامل اصلی انجام هویتی در مقابل آشفتگی هویتی ، كاربرد یافته است ، نظریه مارشیا كه بحث از وجود تعهد و بران در چهار وضعیت مختلف آموزشگاهی از لحاظ ویژگیهای روانی – رفتاری اختصاصی یافته به سطح آموزشگاه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی می نگرد و پیامد این نظر ایجاد طبقات از لحاظ عوامل ایجاد كننده بهداشت روانی دانش آموزان مطرح هستند(سیف،1373، ص 116)
اگرچه خانواده می تواند تا حد زیادی نوجوانان و جوانا ن را در ارضای نیازهایش كمك كند ،ولی همیشه منابع محیطی و سطوح مختلف طبقات اجتماعی به شیوه ای كاربردی در رشد و سازگاری یا در مقابل ناسازگاری نوجوانان و جوانان و به تصویر كشیدن نشانه های آشفتگی های روانی –رفتاری مؤثر بوده اند. دلیل بزرگ این ادعاء این است كه همیشه در برخی از محیطهای زندگی با سطوح اقتصادی و اجتماعی یا پایین تر،وضعیتهای اجتماعی ـ اقتصادی حاكم بر آن الگوساز رفتارهای ناسازگارانه بوده و همچنین طبق پژوهش های مشاهده ای سازگاری دارند و پیوسته با نیروهای قضایی و حقوقی درگیر هستند . وضعیت نارسای اقتصادی و اجتماعی خانواده ها (والدین)
گاهی نیازهای اساسی فرزندان راناكام می گذارند و گاهی عوانل مستعد كننده ای كه در شخصیت نوجوانان وجود دارند ، مانع سازگاری كافی آنان می شوند . نتیجه مطالعه یابررسی بسیاری از پژوهشهای روانشناسان پرورش موید آن است كه سطوح مختلف طبقات اجتماعی ،خود تعیین كننده وضعیت اقتصادی نوجوانان و جوانان بوده و این عمل اجتماعی ،یعنی نشانه های روان ـرفتاری مشاهده می شو د كه دانش آموز برای ارضای نیازهای خود در جهت نادرستی قدم می گذارد ،لازم است كه هرچه زودتر آنرا مشخص كنیم ،هرچه دانش آموز بیشتر به مكانیسمهای دفاعی یا واكنشهای نورتیك (روان رنجورانه ) پناه ببرد ، غیر قابل انعطاف تر می شود و در مقابل تغییر ، بیشتر مقاومت می كند . یكی از بزرگترین مشكلاتی كه روانشناسان آموزشگاهی برای متقاعد كردن دانش آموزان مدارس سطح پایین جامعه با آن درگیرند ، تغییر الگو های رفتاری همكلاسان یا همسالان در محیط مدرسه و اصلاح یادگیریهای كه به صورت مشاهده ای ، نقش سرمشق را بازی می كنند (جی. ا. جانسون 1967).
برآوردهای بسیار درمورد درصد نوجوانان و جوانانی كه در یك فرآیند تغییر رفتار نوعی كاملاً سازگار شده اند و آنهایی كه سازگار نیستند وجود دارد . این برآوردها با توجه به معیارها یاملاكهای آشفتگیهای روانی ـ رفتاری و ابزارهای ارزشیابی شخصیت یانیم رخ روانی به دست آمده است و نشان دهنده تفاوت بین شاخصها در محیطهای تحصیلی و زندگی متفاوت می باشند . ولی دو مجموع ارقام ارائه می شود تا شاخص از آنچه در فعالیتهای آموزش براین تغییر رفتار نوجوانا ن و جوانان انتظار می رود داشته باشند . ایران منش و همكارانش (1989)برآورد زیر را بر اساس درجه بندی 800 نوجوان ده جوان كه تحت آموزش تغییر رفتار محلی قرار گرفته اند ارائه داده اند :
سازگار كامل :20 %
بدون مشكل مشخص :52%
دارای اختلال رفتاری : 20%
دارای اختلال در سازگاری :8%
سی. ای . اولمن (1982) دریافت كه وقتی كارشناسان تغییر رفتار نوجوانان و جوانان به طور مستقل به قضاوت می پردازند ،همگی متفق القول اند كه حدود 8% نوجوانان پسرها به دخترها، چهار به یك بوده است و رفتار بزهكارانه پسرها به علت ثب قانونی بیشتر از دخترهاست .
آر . جی استنت برآورد كردكه حدود 22% از دانش آموزان دبیرستانی یك ناحیه آموزش و پرورش سطح پایین جامعه كه خدمات رایگان دولتی برخوردارند ،به طور جدی یامتوسط از نظر اختلالات رفتار بلوكی (بزهكاری) دارای نشانه های آشفتگی شدید یا حتی در برخی از مناطق عمیق هستند .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
درادوار مختلف تاریخ بشری یكی از مولفه های مهم حیات اجتماعی انسان ها دین بوده است . كمتر جامعه ای را سراغ داریم كه دین با اشكال و تعاریف مختلف در هویت فردی و اجتماعی آن سهم وافری نداشته باشد. دین نه تنها از زندگی انسان امروزی كنار نرفته بلكه همچنان یكی از اركان مهم اجتماعات بشری باقی مانده است. به طوریكه تعمیق تداوم حیات دینی از یك سو گرایش فطری و ذاتی انسان عصر كنونی از سوی دیگر موجب شده دین و گرایشات دینی در زمره مهمترین دغدغه های عصر كنونی باشد.
بازگشت جهانی اندیشه های دینی و جنبش های اجتماعی یكی از غیر منتظره ترین رویدادهایی است كه قرن حاضر با آن مواجه است. امری كه ظهور و بروز دیدگاهها و موانع مختلف در این حوزه را به دنبال داشته است این امر برای جوامع دینی همچون جامعه ما اگر چه فاكتور بسیار مثبتی قلمداد می شود تلاشهای بسیاری را نیز در این حوزه به یاری می طلبد چرا كه حفظ و صیانت از روشهای دینی – اسلامی و دفاع از حقانیت این شریعت آسمانی مسئولیت تك تك آحاد جامعه را خاطرنشان ساخته و وظایف خطیر برنامه میزان نظام را یادآور میشود.
فصل اول
كلیات
بیان مساله
رشد فزاینده هنجارها و ارزشهای غیر دینی وگاها ضددینی در كنار بی تفاوتی رو به گسترش جامعه در خصوص باورهای مذهبی از جدی ترین مسائلی است كه در حال حاضر جامعه ما را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. آمیختگی انگاره های دینی –مذهبی با ارزشها وهنجارهایی كه ماهیتا محتوای دینی نداشته و از عوامگرایی صرف ناشی می شود ، باعث شده حقیقت دین بر اغلب اعضاء جامعه پوشیده مانده و بستر مساعدی را در جهت دین گریزی ودین ستیزی از سوی برخی اعضاء جامعه و بویژه تحصیل كردگان فراهم آورد بطوریكه برای پاره ای از افراد جامعه این تصور قالبی را ایجاد كرده كه دین ودانش در تعامل با هم بوده و قابل تلفیق نمی باشند. این مسائل درمحیط های آموزشی بویژه دانشگاه بیش از هر فضای دیگری نمودیافته است به گونه ای كه با گذرزمان شاهد كمرنگ شدن پایبندی دانشجویان به دین و سستی در اعتقادات مذهبی آنها هستیم . این امر در كنار اهمیت نقش سرنوشت ساز قشر تحصیل كرده جامعه درآینده كشورو چشم داشتها و مطالبات روزافزون جامعه از آنان برای پیشبرد اهداف جامعه در عرصه های گوناگون بویژه در بعد فرهنگی – كه مذهب از زیر ساختهای اساسی آن است ، بیشتر نمود می یابد. آنهابیتبتتت
گذشته از آن عدم استفاده بهینه از سرمایه های مادی و معنوی موجود در محیط دانشگاه و بی توجهی مسئولین و برنامه ریزان آموزشی نسبت به این سرمایه ها برای پرورش اندیشه های دینی و تحكیم زیر بناهای مذهبی دانشجویان از مسائل مسلمی است كه پیشاوری جامعه است بویژه متأسفانه ذهنیت منفی برخی از اعضاء جامعه نسبت به محیط دانشگاه و مشخصاً دانشگاه آزاد در خصوص ضعف و سستی در پایبندی دانشجویان به دین و معارفت دینی در این قبیل دانشگاهها باعث شده این امر بیش از پیش مسأله ساز شود در كنار آن شكلگیری و رشد فضای فكری دانشجویان در محیطی كه آنچنان كه انتظار می رود عهده دار رسالت آموزش و تحكیم زیربناهای دینی نیست علاوه بر آنكه پاسخی به كنكاش های ذهنی دانشجویان در این زمینه نداده و چالشی را مرتفع نمی سازد هزاران چالش جدید را ایجاد نموده و با انتقال آن به جامعه مسائلی جدیدتری در سطح بسیار وسیع فراهم خواهد آورد.
این مسائل توجه جدی و تدقیق روز افزون به بررسی میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه را به دین آشكار می سازد چرا كه با اطلاع از میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه به دین و معارف دینی علاوه بر آنكه از مخاطرات آتی جامعه پیش گیری راه حل مناسبی برای مسائل مطرح شده در فوق پیش روی، قرار خواهد داد. امید اینكه این تحقیق و تحقیقاتی از این دست گام مؤثری در این راستا باشد.
ضرورت تحقیق:
دانشگاه با گسترش وسیع آموزشی و حجم زیاد مخاطبانش از عرصه هایی است كه نقش كلیدی در اندیشه سازی و اندیشه پروری در جامعه ها دارد. اهمیت غیر قابل انكار دانشگاه در تعمیق ارزشها و هنجارهای اجتماعی واقعیتی است كه به یقین از نگاه تیز بین مسئولین و سیاست گذاران آموزشی پنهان نمانده و كوشش های گوناگون در اصلاح و بهبود كیفیت فضا و محتوای آموزشی در دانشگاه ها از مصادیق بارز آن است . لیكن تلاشهای صورت گرفته از سوی مسئولین در مقایسه با اهمیت سرمایه های مادی و معنوی كه دانشگاه چه در بعد مادی و چه در ابعاد انسانی در اختیار سیاست گذاران و متولیان امر آموزشی قرار می دهد، بسیار اندك است لذا مغنتم دانستن این سرمایه ها و استفاده بهینه از آنها از ضرورت های اساسی است كه لزوم تحقیق و پژوهش در ارتباط با میزان مقید و پایبندی دانشجویان به دین را آشكار می سازد.
همچنین محیط دانشگاه از بهترین عرصه هایی است كه بستر لازم جهت ایجاد و ابقاء اندیشه های دینی را در ذهن دانشجویان فراهم می آورد و به دلیل برخورداری از امكانات گوناگون فرصت آشنایی هر چه بیشتر و عمیق تر دانشجویان با معارف دینی را در اختیار آنان قرار می دهد از دیگر سوی كمیت و كیفیت سرمایه انسانی كه در اختیار دانشگاه است یعنی دانشجو و بویژه شرایط خاص سنی و روحی- روانی كه دانشجویان در سنین تحصیل در دانشگاه از آن برخوردارند قابلیت انعطاف و تأثیر پذیری بیشتری را در آنها ایجاد نموده كه این می تواند بعنوان مهمترین امكان توسط مسئولیت مورد استفاده بهینه قرار گرفته و به ارتقاء و رشد فكری دانشجویان در زمینه مسائل دینی كمك كند.
این موارد در كنار انتظار جامعه از نقش غیر قابل انكار دانشگاه در ایجاد زیر بناهای فكری و شخصیتی جوانان و مطالبات به حق جامعه از دانشگاه در تأمین فضای فكری سالم و ترویج آن به سایر ابعاد زندگی اجتماعی دلیل دیگری است كه دقت نظر در حوزه مذكور و بررسی های لازم در این خصوص را می طلبد. گذشته از موارد ذكر شده در فوق موج گسترده تبلیغات منفی علیه باور داشتها و انكارهای دینی در كشورهای مسلمانان و بویژه در كشورها كه از سوی دشمنان و رسانه های خارجی به طور همه جانبه ذهن و فكر اقشار مختلف و بویژه جوانان را هدف قرار داده، واقعیتی است كه غفلت از آن عواقب وخیمی برای جامعه در ابعاد گوناگون به بار خواهد آورد لذا توجه به این امر و مقابله با آن از طریق آگاهی از میزان پابندی دانشجویان دانشگاه به دین و انگاره های دینی و برنامه ریزی اصولی در جهت حفظ و ارتقاء
مؤلفه های دینی، ضرورت پرداختن به این موضوع را بطور جدی خاطر نشان می سازد.
اهداف پژوهش:
اهداف پژوهش حاضر در دو بعد اهداف كلی و اهداف فرعی قابل تجزیه است:
نخستین هدف كلی پژوهش حاضر عبارت است:
الف) عوامل درون دانشگاه مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین، كه اهداف فرعی زیر را در بر می گیرد.
دومین هدف كلی پژوهش حاضر عبارت است:
ب) بررسی عوامل برون دانشگاهی مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین كه اهداف فرعی زیر را در بر می گیرد:
1- بررسی تأثیر تعامل و ارتباط با همسالات كم اعتقاد بر میزان پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.
2- بررسی تأثیر میزان مطالعه كتب مذهبی توسط دانشجویان دانشگاه آزاد بر پایبندی آنان به دین.
3- بررسی تأثیر كیفیت پوشش دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین.
4- بررسی تأثیر میزان رعایت موازین اسلامی توسط دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین
5- بررسی میزان تقید و پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به فرائض دینی از جمله نماز و تأثیر آن بر میزان پایبندی آنان
6- بررسی تأثیر سطح تحصیلات خانواده بر میزان پاپبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین
7- بررسی تأثیر منطقه سكونت دانشجویان دانشگاه آزاد بر میزان پایبندی آنان به دین .
8- بررسی تأثیر میزان برخورداری دانشجویان دانشگاه آزاد از رفاه اقتصادی بر میزان پایبندی آنان به دین.
فرضیات پژوهش:
فرضیه پژوهش حاضر با توجه به عوامل برون دانشگاهی و عوامل درون دانشگاهی مؤثر بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.
الف: عوامل درون دانشگاه مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین.
ب) عوامل برون دانشگاهی مؤثر در پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین:
1- تعامل و ارتباط با همسالان كم اعتقاد در ارتباط با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
2- میزان مطالعه كتب مذهبی توسط دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
3- رعایت حجاب و موازین اسلامی از سوی دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
4- نوع پوشش و آرایش دانشجویان در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
5- میزان تقید و پایبندی به فرایض دینی از جمله نماز در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
6- سطح تحصیلات خانواده در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
7- منطقه سكونت به لحاظ شهری یا روستایی بودن در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
8-منطقه سكونت در شهر در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
9- میزان درآمد در ارتباط مستقیم با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
10- میزان برخورداری از رفاه اقتصادی در ارتباط با پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین قرار دارد.
11- نوع پوشش و میزان رعایت موازین اسلامی توسط دانشجویان چه تأثیری بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.
12- میزان تقید و پایبندی به فرائض دینی از جمله نماز چه تأثیری بر پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.
13- سطح تحصیلات خانواده چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.
14- منطقه سكونت دانشجویان چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.
15- میزان برخورداری دانشجویان از رفاه اقتصادی چه تأثیری به پایبندی دانشجویان دانشگاه آزاد به دین دارد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
چكیده:
هدف این تحقیق بررسی تأثیر آموزش حل مسئله بر میزان حرمت خود نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی سنین 12 تا 13 ساله (مقطع راهنمایی تحصیلی) بوده است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق آزمون حرمت خود كوپر اسمیت و پرسشنامه مشكلات رفتاری راتر بوده است. از بین 68 دانش آموز 48 نفر كه نمرات آنها در پرسشنامه راتر 9 و بالاتر از 9 و در پرسشنامه حرمت خود پایین تر از حد میانگین بود به طور تصادفی انتخاب گردید و به گروههای آزمایش و كنترل تقسیم شد. گروه آزمایش به مدت 7 هفته (هر هفته یك جلسه 90 دقیقه ای) تحت تأثیر متغیر مستقل قرار گرفتند، در حالیكه گروه كنترل هیچگونه آموزشی دریافت نكردند. بعد از آن، پس آزمون انجام گرفت و داده ها با استفاده از تحلیل كوواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد كه بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه آزمایش و كنترل در پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد (P = 0). بدین گونه كه میانگین نمرات حرمت خود كلی گروه آزمایش نسبت به گروه كنترل بیشتر بود همچنین مقایسة بین میانگین های حرمت خود كلی دو گروه پسر و دختر در پس آزمون تفاوت معنی داری را نشان نداد. تأثیر متقابل جنسیت و آموزش حرمت خود در این تحقیق معنیدار نبود.
واژه های كلیدی: سبك حل مسئله، نوجوانان، حرمت خود، مشكلات رفتاری ارتباطی
بیان مسأله:
در خلال نیم قرن گذشته حرمت خود به عنوان یكی از سازه های اصلی شخصیت همواره مورد توجه روان شناسان بوده است. روزنبرگ (1979) بر این عقیده بود كه حرمت خود به معنای یك سازه كلی، ارزشیابی فرد از خود را به منزله موجود انسانی شایسته و با ارزش نشان می دهد. برخی از محققان (تفردی و ساوان، 2001) ابعاد اصلی تشكیل دهنده حرمت خود را در چهارچوب دو مولفه احترام و تمایل یا علاقهمندی6 قابل تمایز می دانند. این مولفان نشان دادهاند كه حرمت خود كلی در دو سطح صلاحیت خود و علاقه به خود9 قابل جداسازی است. صلاحیت خود نوعی تجربه شخصی ارزشمند است كه در آن فرد خود را عامل عمل احساس می كند. بنابراین، سطح صلاحیت خود می تواند دارای جهت گیری مثبت یا منفی باشد. علاقه به خود، به عنوان بعد دیگر حرمت خود نیز شرایط و عوامل تجربه مفیدی را برای فرد به عنوان یك موجود اجتماعی فراهم می آورد (نقل از نورالله محمدی، 1384).
بدون تردید یكی از دلایل اصلی توجه پژوهشگران به مفهوم حرمت خود، اثر بالقوه آن بر سلامت است. پژوهش هایی كه به مطالعه اثرات حرمت خود اختصاص یافته اند آشكار ساخته اند كه «حرمت خود آسیب دیده» تحمل شرایط دشواری كه افراد در زندگی روزمره خواه ناخواه با آن مواجه می شوند را غیرممكن می سازد و پیامدهای روانی و جسمانی زیان آوری را برای آنها به بار می آورد (تیلور و اسپینوال، 1996) این شواهد نشان می دهند كه گستره وسیع پیامدهای فردی مواردی چون اضطراب و افسردگی (نقل از كاپلان، 1996)، اختلال های جسمانی و روانی (اوگدن، 1998). مشكلات رفتاری و ارتباطی (سلیمی، 1376) و پاسخ های نامطلوب و انحراف آمیز مانند استفاده از مواد مخدر، خرابكاری، تحریف واقعیت (به نقل از كاپلان، 1996) را در بر میگیرد. بیتردید چنین پیامدهایی میزان آسیب پذیری فرد را به طور فزاینده ای افزایش می دهد كه این نیز به نوبه خود برای نظام های بین فردی و اجتماعی عواقبی چون جدا افتادن فرد از ایفای نقش بهنجار را به دنبال دارد (كاپلان 1996، نقل از طاووسی، 1380).
كوپراسمیت (1987) حرمت خود را به عنوان یك متغیر آستانه ای در نظر می گیرد، به این معنا كه حرمت خود پایین تاثیر بازدارنده ای بر پشتكار، اعتماد، و عملكرد تحصیلی (صدر السادات و اسفند آباد، 1380) می گذارد و عملكرد فرد را در قلمرو روانشناختی، جسمانی، خانوادگی و اجتماعی دچار اختلال می كند و وی را وادار می سازد تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد؛ سازش یافتگی كه می تواند موثر یا ناموثر باشد (دادستان، 1377).
حرمت خود یكی از تعیین كننده های اصلی در شكل دهی الگوهای رفتاری- عاطفی به ویژه در نوجوانان بشمار می آید. چه از دیدگاه تحولی حرمت خود همچون دیگر ویژگیهای كودكان در خلال كودكی و نوجوانان دچار تغییراتی می گردد. طبق نظریه تعالی خود2، نوجوان دارای ارزشگذاری منفی از خود، ارزشگذاری مشابهی را نزد همسالان داراست. به عبارت دیگر گروه همگنان موجب نگرش منفی به خود در فرد میشود و همین ارزشگذاری منفی موجب بی ارزشی خود شده كه در حیطه های مختلف حرمت خود تجلی می یابد. هرچه بیشتر نوجوان احساس بی ارزشی را در خود تجربه نماید، به همان نسبت احتمال درگیر شدن او در رفتارهای انحرافی افزایش می یابد (كاپلان، 1996، نقل از سلیمی، 1376). همچنین نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهند كه حرمت خود همبستگی منفی با مشكلات رفتاری دارد. (شوایتزر و همكاران، 1992) در تحقیق خود نمونه های بالینی را مورد بررسی قرار دادند و ارتباط منفی بین حرمت خود و مشكلات رفتاری را در نوجوانان ارجاع شده به كلینیك ها به دست آوردند. میزان حرمت خود در این نوجوانان پایین تر از میزان حرمت خود در نوجوانان سالم بود. پترسون و همكاران (1992) متوجه شدند كه پسران پرخاشگر حرمت خود تحصیلی پایین تری نسبت به پسران فاقد پرخاشگری دارند و بین حرمت خود تحصیلی و بزهكاری همبستگی منفی وجود دارد.
از طرفی پژوهشگران در توجه خود به واكنش های افراد به سبك هایی كه آنان در رویارویی با «حرمت خود آسیب دیده» اتخاذ می كنند، معطوف ساخته اند و بدین نتیجه رسیده اند كه در مقابله با حرمت خود پایین، تغییرات بین فردی قابل ملاحظهای وجود دارد چه، تجربه احساس بی ارزشی خود تحت تاثیر متغیرهای متعددی قرار میگیرد، شیوه های ارزیابی مختلف، راهبردهای مقابله ای، عوامل مقاومت و آسیب پذیری از جمله متغیرهایی هستند كه تعیین می كنند چگونه حرمت خود پائین تجربه میشود و آثار آن چه هستند.
در این میان رابطه راهبردهای مقابله ای با حرمت خود پایین حایز اهمیت است. چه استفاده از سبك های مقابله ای كارآمد مقاومت فرد را در برابر حرمت خود پایین افزایش میدهد. برای مثال این باور كه امكان تعدیل رابطه بین حرمت خود پایین در ابعاد اجتماعی و تحصیلی با مشكلات رفتاری ارتباطی وجود دارد در نتایج تحقیقات ویندل و ویندل (1996) درباره نوجوانان نشان داده شده است.
كسیدی و لانگ (1996) سبك حل مسأله را به عنوان فرآیندی شناختی- رفتاری تعریف می كند كه افراد به واسطه آن راهبردهای موثر برای مقابله با موقعیت های مسألهزا در زندگی روزمره را شناسایی و پیشنهاد می كنند (نقل از محمدی و صاحبی، 1380). درزویلا و گلدفرید (1971، نقل از هاگا و همكاران، 1995) حل مساله را به عنوان فرایندی رفتاری خواه از نوع آشكار یا شناختی تعریف كرده اند كه الف) انواعی از پاسخهای متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در دسترس قرار می دهد. ب) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین شقوق مختلف افزایش می دهد. (محمدی و صاحبی،1380). احساس حقارت و وابستگی از مشخصات عمده فرد با حرمت خود پایین است كه او را به بیكفایتی و ناتوانی در تصمیمگیریهای سنجیده در مواجهه با موقعیتهای مسالهزا و فشارآور سوق داده و به ابراز واكنشهای تكانشی و هیجانی وادار می كند. یافته ثابت این ادعا بر پایه نتایج تحقیقات (باتل، 1987؛ هارتر و همكاران، 1991؛ لوچمن و لامپرون، 1986؛ توث و همكاران، 1992؛ سیلورستون و سالسالی، 2003) آشكار میسازد كه نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی اغلب حرمتخودكلی پایین از خود نشان میدهند. سیلورستون و سالسالی (2003) با مقایسه دو گروه از دانشآموزان واجد مشكلات رفتاری ارتباطی و فاقد مشكلات رفتاری دریافت كه گروه واجد مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به گروه فاقد مشكلات رفتاری ارتباطی به
طور معناداری راه حلهای متنوع كمتری ایجاد میكنند. هم چنین او دریافت كه آزمودنیهای دارای مشكلات رفتاری ارتباطی نسبت به آزمودنیهای بدون مشكلات رفتاری ارتباطی تصمیمات سودمند كمتر و برانگیختگی بیشتری اتخاذ می كنند. با این همه، هر چند پژوهش های انجام شده در زمینهی رابطهی اختصاصی سه متغیر حل مساله، حرمت خود و مشكلات رفتاری ارتباطی بسیار محدود است اما اینكه راهبردهای حل مساله ممكن است به بسیاری از درمان جویان در مقابله با مشكلات رفتاری ارتباطی كه در اثر پایین بودن حرمت خود به وقوع می پیوندند كمك كنند دور از انتظار نیست چرا كه به نظر می رسد می توانند در كاهش شدت نشانه های مشكلات رفتاری ارتباطی و یا از شروع نشانههای اختلالات رفتاری ارتباطی پیشگیری به عمل آورند (سیلورستون و سالسالی، 2003). نتایج تحقیق (نزو و پری6، 1989، سیلورستون و سالسالی 2003) نیز حاكی از این است كه سبك حل مسأله یك روی آورد درمانی رفتاری- شناختی و سودمند برای درمان حرمت خودِ آسیب دیده نوجوانان دارای مشكلات رفتاری قابل دفاع به نظر میرسد. به لحاظ اینكه سبك حل مساله كه از ساختارها و فرایندهای شناختی- رفتاری است به واسطه آن فرد راههای موثر سازگاری با موقعیتها و رویدادهایی كه منجر به واكنشهای رفتاری ارتباطی میشود را كشف می كند، بنابراین آموزش شیوههای حل مساله راهی جهت دستیابی به ساخت های شناختی افرادِ با حرمت خود پایین است. مشخص كردن این ساخت های شناختی می تواند راهنمای درمانگران و پرورش كاران در آموزش مهارت های مقابله ای باشد. در تمامی روی آوردهای روان درمانگری تلاش اصلی بر آموختن مهارت های مقابله ای كارآمد به افراد آسیب دیده رفتاری ارتباطی میباشد. بنابراین تلاش های آنان می تواند متمركز بر كمك به مراجعان به ویژه نوجوانان برای رشد و گسترش منابع جدید یا شناسایی منابعی باشد كه اكنون در دسترس آنهاست (سیلورستون و سالسالی، 2003) لذا دانستن سبك حل مسأله در نوجوانان دارای مشكلات رفتاری ارتباطی می تواند در این زمینه راهگشا باشد. همچنین بررسی این شیوه ها در نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی گامی دیگر در جهت شناسایی بهتر و دقیق تر ماهیت این اختلالات خواهد بود.
در همین رابطه نزو (1986) یك مدل پنج مرحله ای شامل 1- جهت گیری 2- شناسایی مشكل و تعیین اهداف، 3- ایجاد راه حل های دیگر، 4- ملاحظه پیامدها و تصمیم گیری و 5- طرح ریزی و برری موفقیت را پیشنهاد می كند كه اگر به نحو سودمندی به كار گرفته شود فرد را نسبت به عوامل فشارآور بیرونی مقاوم و در برابر «ضعف حرمت خود» كمتر آسیب پذیر می سازد. براین اساس حل مساله می تواند به عنوان یك مدل موثر از درمان مستقیم مورد توجه قرار گیرد. چه یافته های اسپیواك و شوره (1974) پیش از این نیز نشان داده اند كه حل مسأله بین فردی، عامل كلیدی در اصلاح حرمت خود والدینی و اتخاذ روش های سازگاری مناسب با والدین است. با به كارگیری روش حل مساله بین فردی می توان بین كودكان و نوجوانان خوب سازش یافته و كودكان و نوجوانان خوب سازش نیافته تمایز قایل شد. این روی آورد همچنین به عنوان روشی موثر برای پیشگیری از مشكلات رفتاری ارتباطی كودكان و نوجوانان مورد توجه قرار گرفته است. به طور كلی، این روی آورد در افزایش اعتماد به نفس و تمامی ابعاد حرمت خود نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری ارتباطی موثر است (كسیدی و لانگ، 1996) .
بدین ترتیب با نگرش به تحقیقات فوق الذكر از آنجا كه چنین كاری تاكنون در مورد نمونه های ایرانی با ویژگی های خاص خود انجام نگرفته است انجام پژوهشی به منظور دستیابی به تأثیر سبك حل مساله بر میزان حرمت خود در نوجوانان دارای اختلالات رفتاری ارتباطی از لحاظ توان بخشی و ارتقاء سطح بهداشت روانی نوجوانان ایرانی ضروری به نظر می رسد.
از این رو هدف پژوهش حاضر از آموزش سبك حل مساله به نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری- ارتباطی این است كه یك راهبرد تطابق و سازگاری كلی كه در موقعیت های مساله زا به كار آید در اختیار آنان قرار داده شود تا با بهره گیری از این روش بتوان ضعف حرمت خود آنها را بهبود بخشید و اعتماد به نفس شان را بالا برد.
با توجه به اهداف مذكور و با توجه به تحقیقات پیشین در قلمرو موضوع مورد بررسی، فرضیه های پژوهشی حاضر به قرار زیر تدوین گردیدند:
نمونه مورد آزمایش حاضر كه طرح آن از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه های مداخله و كنترل است شامل 48 دانش آموز دختر و پسر مدارس دخترانه و پسرانه از ناحیه 5 اصفهان می باشد. نمونه ها از میان دانش آموزان 13-12ساله مشغول به تحصیل در پایه های اول و دوم راهنمایی تحصیلی انتخاب شدند. با توجه به مشكلات نمونه گیری سرانجام دو مدرسه پسرانه و دو مدرسه دخترانه در نظر گرفته شد و نمونه موردنظر از 10 كلاس (4 كلاس پایه اول راهنمایی و 6 كلاس پایه دوم راهنمایی) جمع آوری شد. تعداد كل دانش آموزان 323 نفر می باشد كه میانگین سنی آنها 5/12 است، تعداد دانش آموزان 12 ساله 141 نفر و 13 ساله 182 می باشد. خاطرنشان می شود كه فقط تعداد 68 نفر (40 نفر پسر و 28 نفر دختر) از میان 323 نفر دانش آموز از هر دو جنس دارای كمترین نمره (زیر میانگین) حرمت خود بودند. از این رو از بین آنها دو گروه 24 نفری از دو جنس كه دارای كمترین نمرهِ مشابه بودند انتخاب گردیدند، سپس هر گروه از آنها به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و كنترلی تقسیم شدند.
الف) پرسشنامه حرمت خود كوپراسمیت: این پرسشنامه دارای 58 ماده است كه 8 ماده آن دروغ سنج است. در مجموع 50 ماده آن، به 4 خرده مقیاس حرمت خود كلی، حرمت خود تحصیلی، حرمت خود اجتماعی و حرمت خود خانوادگی تقسیم شده است. شیوه نمره گذاری این پرسشنامه به صورت صفر و یك است. به این صورت كه مادههای دارای پاسخ منفی صفر می گیرند و بقیه سوالات به صورت معكوس است. یعنی پاسخ منفی آنها نمره یك و پاسخ بلی صفر می گیرد. بدیهی است كه حداقل نمره ای كه یك فرد ممكن است اخذ كند صفر و حداكثر 50 خواهد بود. چنانچه پاسخ دهنده از 8 ماده دروغ سنج بیش از 4 نمره كسب كند، بدان معنا است كه اعتبار آزمون پائین است و آزمودنی سعی كرده است خود را بهتر از آن چیزی كه هست، نشان دهد. ویژگی های آماری پرسشنامه حرمت خود كوپر اسمیت در تحقیقات متعدد مورد تایید قرار گرفته است (فیشر و بیر، 1990، كوپراسمیت، 1990، نقل از سلیمی، 1376) در زمینه پایائی این آزمون باید گفته شود كه در ایران تحقیقی بر روی دانش آموزان و دانشجویان انجام شد. در این تحقیق 200 نفر از دانش آموزان سال سوم و چهارم دبیرستان های تهران و 100 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران شركت داشتند. ضریب پایائی برای گروه دانش آموزان بیشتر از 8/0 بود.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
انسان موجودی است که اعمال و رفتارهای او متأثر از آداب و رسوم و قوانین
اجتماعی است. انسان بدون تعلق به گروه، احساس امنیت نمی کند و به تنهایی برای
استفاده از طبیعت به منظور ارضای نیازهایش توان کافی ندارد. به گفته مورینو
انسان در گروه متولد می شود. در گروه بیمار می شود و در گروه درمان می شود.
(شفیع آبادی ۱۳۸۱)
انسان خواه بر اساس مبانی فطری و آفرینشی و خواه بر اساس اکتساب موجودی
اجتماعی و مدنی است. او برای تداوم حیات و گذراندن زندگی روزمره نیاز به
کسانی دارد که با آنها حرف بزند، درد دل کند، تبادل نظر نماید و از آنها جهت حفظ
و صیانت وجود و رسیدن به رشد بهره گیرد. (قائمی ۱۳۷۱)
یکی از مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی روزمره در جوامع گوناگون،
ناهنجاریهای رفتاری و روانی و روشهای مقابله با آنهاست. در این مسأله که بهداشت روانی، پیشگیری و درمان اختلالات و نابهنجاریهای رفتاری روزبه روز اهمیت بیشتری در جهان کنونی می یابد تردیدی وجود ندارد. متأسفانه وسایل و امکانات پیشگیری و درمانی بسیار ناچیز بوده به هیچ روی کفاف و تقاضاهای رو به رشد محیطی را نمی دهد. تراکم جمعیت درمراکز مشاوره و کلینیک های روانی اغلب آنچنان است که درمان را برای مدتی به تعویق می اندازد، در حالیکه افرادی که دچار موقعیتهای بحرانی هستند درست در لحظه بحران به کمک نیاز دارند. علاوه بر این گاه یک مشکل جزئی شخصیتی که رفع آن مستلزم آگاهی های مقدماتی و کوششهای ابتدایی است، بر اثر مرور زمان به یک مشکل حاد و مزمن بدل خواهد شد. متأسفانه این مسأله، بخصوص در مورد طبقات غیر مرفه جامعه بیشتر صادق است.( نوابی نژاد ۱۳۷۱)
دوران نوجوانی یکی از بحرانی ترین دوران زندگی فرد است. نوجوان از
مرزکودکی گذشته و وارد مرحله نوینی شده است ورود به دوره نوجوانی فرد را با مشکلات فراوانی دست به گریبان می کند. فرآیند بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است. استانلی هال که به پدرروانشناسی بلوغ معروف است این مرحله را مرحله طوفان و فشار می نامد.نوجوان در این دوره تمایلات وخواهشهای متضادی دارد وخودخواهی کودکانه رابا نوع پرستی خیرخواهانه درمی آمیزد. روسو نیزدوره بلوغ را تولد مجدد می داند واعتقاد داشت وقتی که فرد به دوره بلوغ می رسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات
روانی و بدنی متفاوتی در وی بوجود می آید. (احمدی ۱۳۷۱)
هدف رویکرد مراجع محوری با سایر رویکردهای سنتی تفاوت دارد.هدف این رویکرد معطوف به استقلال بیشتر و یکپارچگی شخصیت افراد است.دراین شیوه به جای تمرکزروی مشکل روی خود فرد تمرکز می شود. راجرز درسال ۱۹۷۷ اظهار کرد که هدف درمانگر حل مشکل نیست بلکه کمک به مراجع جهت رشد و رسیدن به اهدافش است، در نتیجه این امر افراد بهتر می توانند با مشکلاتی که دارند یا درآینده برایشان رخ خواهد داد مقابله نمایند. راجرزدرسال ۱۹۶۱ هم اظهار داشت افرادی که برای روان درمانی واستفاده از خدمات مشاوره ای به مشاوران مراجعه می کنند اغلب می خواهند به این سؤال پاسخ دهند که من چگونه می توانم خود واقعی ام را بهبود ببخشم؟ من چگونه می توانم از خود واقعی ام آن طورکه هست حمایت کنم؟ (کوری ۲۰۰۱)
خودپنداره دید جامع فرد درباره خودش است. (هاماچک ۱۹۷۸ ) اگر ما بتوانیم فرد را در وضعیتی قرار دهیم که کاملاً درتوصیف خودش آزاد،بازودقیق باشد ونتیجه این توصیف کلماتی چون باهوش، سختکوش، دلسوز،بالغ، مسئول ومانند اینها باشدعصاره خودپنداره او را بدست آورده ایم.خودپندارثابت و تغییرناپذیر نیست.(هاماچک ۱۹۸۸) بلکه با تجربه افراد و تفسیر دیگران از آن تجربه شکل می گیرد.
اعتقادی که درنتیجه تجربه برای فرد بوجود می آید مبنای نگاه او به خودش می شود. خودپنداره فقط توصیف خویشتن نیست درحالیکه تجارب افراد به شکل گیری خودپنداره ایشان کمک می کند، تصویر ایشان از خودشان نیز درنوع تجاربی که
خواهند داشت تأثیر می گذارد. (دوک ولگت ۱۹۸۸ )
درسالهای اخیر کارول دوک و آلن لگت (۱۹۸۸ ) دیدگاهی شناختی تر درباره خودپنداره عرضه کردند از نظر آن دو، خودپنداره به نگرش افراد وخصوصیات شخصیتیشان مثل( هوش، همدلی، یکپارچگی) وابسته است. ایشان دارای نظریه هایی درباره خودشان هستند.آنها استدلال می کنند که مردم دو نوع دید درباره خصوصیات شخصی خویش دارند: وجود مداروافزایشی. کودکانی که نظریه وجود مدار دارند معتقدند که خصوصیات شخصی ایشان مانند هوش ثابت وتغییرناپذیر است. کودکانی که نظریه افزایشی دارند معتقدند که خصوصیات ایشان انعطاف پذیر فزاینده و دارای یک کیفیتی مهارپذیراست.
بیان مسئله
زندگی آرام و بی دغدغه کودکی با فرارسیدن دوران بلوغ به یکباره دگرگون می شود ابتدا نوجوان پنداره ذهنی بخصوص از خود کسب می کند. این پندار ذهنی باتصویری که فرد از خودش در واقعیت پیدا می کند متفاوت است که شامل برداشت جسمی وخصوصیات روانی است.همانطور که پیداست بحران بلوغ تغییراتی را در کل شخصیت نوجوان ایجاد می کند به این نحوکه :
۱) جنبه های انفعالی و عاطفی شخصیت به سرعت رشد می کنند و گسترش می یابند به نحوی که کل شخصیت فرد را فرا می گیرد.
۲) حیات روانی کم و بیش آشکار می شود ودررفتارواعمال مختلف بروزمی کند وخودپنداره نوجوان شکل می گیرد.
۳) نوجوان به شدت گرایش پیدا می کند که وارد گروههای همسالان شود.
دوره نوجوانی به خاطر تحولات بلوغ و ارزشها وبحران خودپنداره وارد مرحله ای
است که درآن بزه بیشتر اتفاق می افتد وآمار نیز این ادعا را تأیید می کند.بزهکاری نوجوانان از این جهت چشمگیر است که آنها نیروی فوق العاده ای دارند که می توانند آن را براساس خودپنداره شان درهرجهت که می خواهند هدایت کنند. آشکارا پیداست که درصورت منفی بودن این نیروها می توانند خطر جدی برای آنها وجامعه بوجود آورند. (احمدی ۱۳۷۱ )
بزهکاری را نمی توان مختص به طبقه خاصی دانست آنچه مسلم است بزهکاری در تمام طبقات وجود دارد اما میزان آن در طبقات متغیر است.جامعه شناسان علل بزهکاری را در وضعیت نابسامان اقتصادی واجتماعی می دانند. مشاوران وروانشناسان علل بزهکاری را در خصوصیات شخصیتی،روانی وخودپنداره جستجو می کنند. (موون ۲۰۰۲ )
محققین دراین تحقیق درنظر دارند به جواب این سؤال که آیا با مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری که فرضیات و اساس آن نظریه برپایه احترام واعتماد به قابلیتهای افراد جهت رشد و رسیدن به یکپارچگی است. می توان به تغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤفق شد؟
خودپنداره متغیری است که در تعاملات بین فردی و بخصوص تحت تأثیر واکنش های دیگران به رفتارهای فرد شکل می گیرد وقابل انتظار است که ازطریق مشاوره با سبک ها و شیوه های متفاوت نیز با میزان ها ودرجات مختلف تأثیر بپذیرد وتردیدی نیست که عزت نفس وخودپنداره دربین افراد بزهکار آسیب دیده باشد ومطمئناً رفتارهای بزهکارانه نیز تحت تأثیر خودپنداره فرد خواهند بود.بر این اساس پژوهش حاضر میزان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری را در میزان خودپنداره نوجوانان بزهکار مورد مطالعه قرار می دهد.
راسکین در ارائه دلایل بزهکاری وارتباط آن اینگونه می گوید که توقع بیش ازحد وغیرمعمول والدین ازفرزندان موجب کشمکش درونی واحساس گناه وستیزه جویی فرزندان می شود واصول تربیتی غلط وغیرمنطقی در خانواده منجر به شکل گیری خودپنداره ضعیف در نوجوانان می شود.(بوزارت ۲۰۰۲)
دراوایل دهه (۱۹۹۰ ) استانلی هال بر اساس مطالعات خود با عده کثیری ازنوجوانان به این نتیجه رسید که مرحله نوجوانی دوره ای است که درآن فرد دارای جنبه های افراطی و اغراق آمیز دررفتار خود می شود و ازمشخصات آن طوفان وفشار هیجان است. (چاپمن ۱۹۹۶ )
همراه با تغییرات جسمانی در نوجوانان یک سلسله دگرگونیها در احساسات وعواطف وتمایلات وخواسته ها،تصورات وتخیلات بوجود می آید و توازن دوران نوجوانی وکودکی رابرهم می زند.با احتمال بروزاختلالات رفتاری دراین دوره افزایش می بخشد.انتقال موفقیت آمیزازدوره کودکی به دوره نوجوانی که به تغییر درمفهوم«خودپنداره» نیاز اساسی دارد.نوجوان برای انطباق خود با محیط و شناخت انتظارات ازاطرافیان به شدت به راهنمایی افرادی آگاه وبصیر نیاز دارد.بزهکاری نوجوانان باعوامل اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی ارتباط دارد وشیوع آن درپسران بیش ازدختران است.بزهکاری نوجوانان یک اختلال عاطفی،اجتماعی به حساب می آید واقدام به عملی است که نوجوانان را ارضا می کند ولی مورد پسند جامعه نیست. (شفیع آبادی ۱۳۷۵ )
سؤال پژوهش
1) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکار مؤثر است؟
2) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سواد بالا نیز مؤثر است؟
3) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح مالی بالا مؤثر است؟
4) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح مالی پائین مؤثر است؟
5) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره نوجوانان بزهکاربا سطح سواد پائین مؤثر است؟
6) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره دختران نوجوان بزهکار مؤثر است؟
7) آیا مشاوره گروهی به شیوه مراجع محوری درتغییر خودپنداره پسران نوجوان بزهکار مؤثر است؟
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
مطالعات گوناگون در زمینه تبلیغات نشان میدهد كه مكانیسم های روانی در زمینه تبلیغات تجاری و سیاسی-عقیدتی و روابط عمومی متفاوت اند، زیرا تبلیغ یك كالا به مراتب ساده تر از تبلیغ یك فكر یا یك اندیشه است و به همان نسبت روشهای مورد استفاده از آن ها نیز با یكدیگر تفاوت دارند. تبلیغات میلیون ها انسان را كه به شیوههای مختلف زندگی میكنند از طریق وسایل ارتباطی مخاطب قرار میدهد، هدف اصلی تبلیغات نفوذ در رفتار افراد بشر نیست ،برای دست یابی به چنین هدفی مبلغی باید به عوامل موثر در طراز رفتن، افراد را بشناسد. این امر ممكن نمیشود مگر این كه از دانشهایی مانند مردم شناسی و جامعه شانسی و به ویژه روان شناسی ،روان شناسی اجتماعی كه در شناخت علل و چونگی رفتار افراد در جامعه هم نقش به سزایی دارند ، بهره بگیرد.
وقتی از تبلیغات سخن به میان می آید، بیشتر جنبهی سیاسی آن مطرح است ،زیرا تبلیغات یعنی تحت تاثیر قرار دادن افكار و حالات بسیاری از مردم در مورد مسائل جدلی وابسته به یك گروه یا جامعه در این جا تبلیغات از آموزش و پرورش كه با مسائل غیر جدلی سروكار دارد، جدا میگردد ،افزون بر این باید یادآورد شد كه همه فعالیت های مربوط به مسائل جدلی نیز در این تعریف نمیگنجد زیرا چنانچه هدف از این گونه فعالیت ها بیشتر روش ساختن بعضی مسائل باشد تا تغییر حالات و افكار نمی توان آن ها را تبلیغات نامید.
فلاحی، كیومرث ،اسكویی، عبدالله و همكاران (1384).
بیان مسئله :
چگونه از سلیقه و تنوع آن در میان كشورهای هدف مطلع شویم ؟
اطلاعات آماری از نقش تبلیغات با روشهای مختلف آن و تاثیر آن بر میزان فروش در آن كشورها بدست آورده جمع بندی و نتیجه گیری نمائیم.
چگونگی جلب اعتماد و نظر مردم كشورهای مختلف، اقوام و نژادهای مختلف را در كشورهای هدف بررسی نمائیم.
وضعیت اقتصادی و ملی چه تاثیری در نحوه خرید و میزان خرید مردم كشورهاش مختلف دارد ؟
چگونه از عواملی مانند شناخت مناسب از عوامل سیاسی، اجتماعی ،فرهنگی در افزایش میزان خرید و تاثیر گذاری تبلیغاتی در راستای این افزایش استفاده كنیم.
فرضیه :
بین میزان قیمت و فروش همبستگی مثبت وجود دارد.
بین رنگ و علاقه همبستگی وجود دارد.
بین میزان قیمت به كیفیت همبستگی وجود دارد.
بین میزان كیفیت به قیمت همبستگی وجود دارد.
بین میزان فروش و قیمت ارتباط وجود دارد.
بین میزان فروش و كیفیت ارتباط وجود دارد.
تعاریف عملیاتی :
تبلیغات : ارائه راهكارهای مناسب و اجرایی برای بیان خصوصیات، كیفیت و سایر موارد موضوع برای معرفی هر چه بهتر آن در سطح جامعه .
میزان فروش : بالا رفتن تاثیر درآمد از جانب ارائه ی بیشتر محصول در میان مصرف كنندگان یا بازار مصرف .
مفاهیم :
تعاریف نظری :
تبلیغات : از كلمه بلاغت می آید به معنای شیوایی كلام و بیان و یا انتخاب روشی برای مناسب ترین نوع بیان
( تبلیغات و بازاریابی فروش ).
تبلیغات راهی برای رساندن پیام به دیگران از طریق ایجاد روابطی به منظور تغییر و دگرگونی در بینش، تفكر، خواسته ها و رفتار میباشد كه برای رسیدن به این منظور باید مراحلی را پیمود زیرا نمی توان بدون طی كردن مراحل تكاملی ،اثرات تبلیغ را مشاهده كرد.
( از تبلیغات تجاری چه میدانیم ؟ ).
عبارت است از كوشش كم و بیش سیستماتیك كه هدف نهایی آن شكل و دادن فرم به عقاید، نگرش ها و رفتار مردم در جهت خاصی كه مورد نظر مبلغ است.
میزان فروش : مقدار كالایی كه به فروش می رسد.
( مدیریت خودشناسی ).
( تبلیغات و بازاریابی فروش ).
فروش مثل پرت كردن توپ به عده زادی از اشخاص متفاوت است و ادامه دادن بازی با آن كسانی كه توپ را پس می اندازند خواهد بود.
( فروش به خودی خود رخ نمیدهد ) .
محصول : آن چیز كه حاصل و نتیجه انجام فرایندی تولیدی یا مولد باشد.
( تبلیغات و بازاریابی فروش ) .
هرچیز كه بتوان به بازار جهت جلب توجه ،خرید، استفاده یا مصرف ارائه نمود و ممكن است خواسته یا نیازی را بتواند برآورده كند.
متغیرها :
محصول :كالایی كه به ازاء فعالیت ها و عملیات تولیدی هر موسسه یا كارخانه یا شركت و یا تفكری تولید شود محصول عملیاتی همان موجود میباشد.
(اثر تبلیغات بر میزان فروش محصولات )
متغیر مستقل :تبلیغات ( تلویزیونی )
متغیر وابسته : به میزان فروش ( ریال ،دلار )
تعدیل كننده :كیفیت محصولات و فرهنگ مردم – رنگ محصولات
هدف كلی :
هدف جزئی :
اهمیت و ضررت تحقیق :
تبلیغ راهی برای رساندن پیام به دیگران از طریق ایجاد روابطی به منظور تغییر و دگرگونی در بینش، تفكر، خواسته ها و رفتار میباشد. برای رسیدن به این منظور باید مراحلی را پیمود زیرا نمی توان بدون طی كردن مراحل تكاملی، اثرات تبلیغ را مشاهده كرد. مثل آگاهی دادن و اینكه مخاطب باید آگاهی را درك كند و آزمایش و … كه باید به نحو مطلوب از آن ها استفاده كرد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)