سرزمین ایران از دیرباز به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و همچنین مهاجرت یا حملات اقوام و ملل دیگر به آن و نیز رسوخ فرهنگ ایرانی و آمیزش آن با فرهنگ سرزمینهای مجاور و ظهور نمونه های فرهنگی جدیدتر، خود بستر لازم و مناسبی برای مطالعه و بررسی فراهم كرده است. البته از آنجا كه بسیاری از مورخان بیشتر تلاش خود را صرف ضبط وقایع و حوادث سیاسی- حكومتی و ذكر نبردها و مانند آن كرده اند كمتر به پدیده های مربوط به حیات فرهنگی پرداخته اند.
یكی از دیداری ترین و در عین حال زنده ترین نمونه های حیات فرهنگی یك جامعه، پوشاك و نوع لباس مردم آن جامعه است. آشنایی با تاریخ لباس و پوشاك ایرانیان، نه تنها اطلاعاتی در خصوص ظاهر مردمانی كه در ادوار مختلف تاریخی زندگی می كرده اند در اختیارمان می گذارد ، بلکه ما را با انواع سلیقه ها، نوع دوخت و رنگ ، مدلهای مختلف لباس، بافت انواع پارچه ها، صادرات و واردات پوشاك، تأثیر پذیری و تقلید از لباس مردمان نواحی دیگر، اختصاص پوشاكی خاص به گروه یا طبقه ای اجتماعیآشنا می سازد و همچنین دربارة چگونگی روند و تكامل انواع پوشش ها، اطلاعات مفید و جالب توجهی ارائه می نماید.
در بخش بالا شاه سوار بر اسب خود را آماده شکار می شود و زنی چتری را بلای سر او نگه داشته است. پشت سر شاه زنانی صف شکیده اند که بعضی مشغول نواختن آلات موسیقی هستند. در سمت مقابل بر روی سکوئی که از زمین ارتفاع دارد عده ای از رامشگرن نشسته اند که بعضی ها چنگ می نوازند و برخی به کف زدن مشغولند. در پائین این صحنه در مرکز نقش، شاه سوار بر اسب و کمان بر دست تاختن در تعقیب گوزن ها است و در پائین این شمارگاه، تصویر شاه را در حالی که تیردان بدست گرفته و از شکار مراجعت می کند، نشان می دهد. در طرف چپ تعدادی شتر مشغول حمل گوزن هائی که شکار شده اند هستند.
این نقش بر جسته یک وضع استثنائی دارد، چه سازنده آن سعی نموده که حالات مختلف را در یک صحنه مجسم سازد و در حقیقت می توان آنرا یک نقاشی فرض نمود که بر روی سنگ حجاری شده است.
د:اهمیت حجاری های طاق بستان در شناخت نقوش و طرح های پارچه های ساسانی
نظر به اهمیت مجموعه حجارهای موجود در طاق بستان و بخصوص حجاری های طاق بزرگ و نقوش آنها تاکنون مطالب فراوانی توسط پژوهشگران گوناگون نوشته شده است.
آقای سامی در وجه تسمیه آن می نویسد: تا کنون نام های بسیاری درباره این محل ذکر شده است. از جمله طاق وسطام، طاق وسطان، طاق وسان، طاق بستان، طاق بغستان، طاق بیستون و اکراد و پاره ای از مردم آن نواحی طاق و سان و طاق بسان می گویند و چون بلوکی در آن نزدیکی است بنام بلوک و سطان و این طاق جزو آن بلوک قرار گرفته دور نیست که بهمین علت آنجا را طاق وسطان و بتدریج طاق بستان نامیده اند.
از تاریخ نویسان بعد از اسلام مانند ابن حوقل، ابن خردادبه، استخری، یاقوت حموی، حمداله مستوفی، سید عبدالطیف شوشتری مولف تحفه العالم، حاج زین العابدین شیروانی مولف بستان السیاحه درباره این طاق و حجارهای آن در کتابهای خود اشاراتی کرده اند که از میان نوشته یاقوت از سفرنامه مسعود بن مهلهل نقل می شود: در یک فرسخی شهر قرمیسین (معرب کرمانشاهان) در آن صورت صورت شبدیز و مردی که بر آن سوار است در سنگ ساخته اندو این سوار کلاهخودی بر سر و زرهی بر تن د ارد، و زره را حجار بقدری خوب ساخته است که گوئی زره واقعی و متحرک است. تصویر سوار متعلق به پرویز و اسبش شبدیز است که در تمام روی زمین هیچ مانند و نظیری بر این متصور نتوان یافت. و در آن طاق که این صورت و رسم حجاری شده تصاویر دیگری از مردمان و زنان و پیادگان و سواران یافت می شود. در برابر تصویر پرویز شخصی یافت می شود که کلاهی مخروطی شکل و کمربندی بسته و بیلی در دست دارد. مانند اینکه زمین را حفر می کند چنان می نماید که آب از زیر پایش جاری است.
یاقوت بعد از دکر این قسمت به قول احمد بن محمد همدانی باز می نویسد: از عجائب قومیسین که در عداد عجائب دنیا معدود است، صورت شبدیز می باشد که در قریه خاتان رسم شده و سازنده آن قنطوس
پیشگفتار
سیر تحول اندیشه های مردم ایران در دوره ساسانی تنها از طریق آرمانهای سیاسی و دینی آنها دانسته نمی شود، بلکه از طرحها و نقوش پوشاک آنها نیز می تواند به فهم بهتر آرمانهای آنان کمک کند. آنگاه که اطلاعات ما بدلیل کمبود مواد نوشتاری درباره جنبه های مختلف تمدن مردم کم باشد، با نگاه به فن بافندگی، طرحها و نقوش پیچیده آنها که با مهارتی خاص همراه است می توان استنباط کرد که جامعه عصر ساسانی بسیار پر مشغله بوده و مردم از سطح زندگی پیشرفته های برخوردار بوده اند. طرحها و نقوش بافته های ساسانی فوق العاده زیبا و پر جلوه بوده و همین ویژگی سبب شهرتآن شده بود. طرحها و نقوش بافته ها شامل انواع طرحهای هندسی، اشکال جانوران، پرندگان، گل و گیاهان بومی و موجودات پنداری و اسطوره ای بود که توسط بافندگان به کار گرفته می شد. این طرحها نه تنها برداشتی صادقانه از طبیعت متنوع ایران بود، بلکه مذهب،ادبیات، آداب و سنن مردم ایران نیز به خلق جنبه های رمزی آن کمک می کرد، و سبب می شد که طرحهای ایرانی نه تنها در حوزه فرهنگی ایران بلکه در شمال آفریقا، خاورمیانه، آسیای مرکزی، اروپا، چین و حتی کشور دور دستی چون ژاپن مقبول، دلخواه و مورد تقلید باشد. طرحها و نقوش دوره ساسانی تنها به آن عصر محدود نشد، بلکه بعد از دوره ساسانی، در بیزانس و جهان اسلام تداوم یافته است.
در نیمه دوم قرن سوم میلادی پس از یک دوره طولانی فترت در حیات اقتصادی ایران، دولت تازه تاسیس ساسانی با آگاهی از سوابق درخشان فن بافندگی توسعه صنعت نساجی را سرلوحه برنامه های خود قرار داد و با ایجاد و حمایت از کارگاههای بافندگی در شهرهای بین النهرین، فارس، خوزستان زمینه مناسبی را برای رشد این صنعت فراهم کرد و با تنوعی از منسوجات پشمی، ابریشمی، پنبه ای و کتانی بازارهای جهانی را بدست آورد. نوآوریهای نساجان دوره ساسانی تنها در ابداع طرحها ونقوش متنوع و جذاب نبود، بلکه فن آوران ساسانی
در تکامل دستگاههای بافندگی و بهبود روشهای تولید نیز کوشا بودند. کمبود اطلاعات نوشتاری امکان قضاوت را درباره کم و کیف دستگاههای بافندگی دشوار می سازد. اما وجود پارچه های طرح دار این حقیقت را آشکار می سازد که برای بافت این پارچه ها وجود دستگاههایی که حداقل چهار گورد یا میله برای بافت جناغی و چهار گورد دیگر در چله کشی برای طرح ضروری بوده است. رواج پارچه هایی با نقش های پیچیده گیاهی و جانوری از اواسط دوره ساسانی به بعد وجود دستگاههای پیشرفته را تایید می کند. این بافته ها که نمونه های آن تا به امروز باقی مانده، نشان می دهد که در سده سوم میلادی از دستگاههای چله کشی استفاده می شده است. مطالعه آزمایشگاهی بر روی پارچه های مکشوفه از محوطه باستانی صداحیه در کنار رود فرات وجود دستگاههای چند تارکش و چله کش را تایید کرده است. افزون بر این، بافت پارچه های با عرض 85 سانتی متر در ایران در مقایسه با پارچه های چینی با عرض 50 سانتی متر نشان برتری فنون بافندگی در ایران نسبت به چین و سوریه در جهان آن روز است.
خوشبختانه مدارک مادی فروانی به صورت دهها قطعه پارچه از دوره ساسانی در دست است ومطالب فراوانی درباره آنها به رشته تحریر در آمده است. اما طرحها و نقوش پوشاک شخصیتهای حجاری شده در طاق بستان نه تنها جز اصیل ترین مدارک محسوب می شوند، بلکه افق بسیار گسترده ای را از فهرست طرحها و نقوش دوره ساسانی فراهم می آورد.
در صحنه های شکار گراز، شکار گوزن، خسرو سوار بر اسب و صحنه اعطای منصب خسر در طاق بستام بیش از 80 طرح و نقوش و تنوعی از مدلهای لباس دیده می شود. این مدارک عامل بس مهمی در شناخت و منشای بافته های ساسانی به حساب می آید. از روی طرحها و نقوش البسه افراد حجاری شده می توان دریافت که سبک جامه ها، نقش ها ترتیب های طرحی در دوره ساسانی بر اساس نقش و مقام هر فرد تفاوت داشته است. بنابراین می توان فرض کرد که در دربر ساسانیان نظام طبقاتی لباس وجود داشته، و طبقات اجتماع دربار ساسانی هر کدام دارای جامه و نقوش مخصوص به خود بوده اند. همچنین سبک ها و طرحهای لباس افراد شرکت کننده در صحنه شکار گراز نشان دهنده این واقعیت است که نظام و سیستم لباس برای هر واقعه ای نیز وجود داشته و اجتماع دربار برای هر واقعه یا مراسمی از لباسهای مخصوص استفاده می کردند.
مقایسه بین تن پوشهای مختلف طلق بستان نکته دیگری را نیز روشن می کند که بر خلاف کت های بلند و ضخیم چین دار نقش برجسته های اردشیر دوم و شاپور دوم و شاپور سوم، لباسهای افراد صحنه شکار گرازمزین به طرحهای بافته شده پر زرق و برق بوده و پارچه های کلفت و با دوام که به آسانی چین نمی خوردند تهیه می شده اند که نشان دهنده توسعه فنون پیشرفته بافندگی در اواخر دوره ساسانی است.
گام اساسی در تهیه و معرفی طرحها و نقوش حجاریهای طاق بستان توسط هیت باستان شناسی ایران و عراق، موسسه شرق شناسی دانشگاه توکیو ( مجموعه چهار جلدی طاق بستان به سرپرستی شینجی فوکایی) انجام شد. در فصل دوم کتاب حاضر بخش معرفی طرحها از جلد چهارم مجموعه مزبور از انگلیسی به فارسی برگردانده شد. در بخش ترجمه شده پانویس متن اصلی با شماره های لاتین و پانویس های نویسنده با شماره فارسی و آنچه ترجمه شده در جای خود با ذکر شماره صفحه مشخص شده است. هیئت ژاپنی کلیه طرحهای ترکیبی روی لباسهای حجاری شده در صحنه های مختلف طاق بستان را باز سازی کرده است. ولی در برخی موارد بعلت خرابی های وارد شده بر حجاریها، این طرحها قابل تشخیص نبوده است. بعلاوه تفاوتهای اندکی بین طرحهای بازسازی شده و طرحهای پارچه های روی جامه های طاق بستان وجود دارد و علت آن دو بعدی بودن و حالت وژست افراد تصویر شده در صحنه های حجاری است. احتمال دیگر این است که حکاکان طرحهای تزئینی را خلاصه یا ساده می کردند و به طرحهای ترکیبی توجهی نداشتند.
معرفی نقاشیهای دیواری افراسیاب سمرقند به همراه معرفی و توصیف حدود چهل و پنج قطعه پارچه دوره ساسانی امکان مقایسه جالی توجهی بین این دو با طرحها و نقوش طاق بستان فراهم می آورد و افق گسترده و تازه ای درباره قلمرو نقش ها و طرحهای رایج در آن عصر را فراهم می آورد، بویژه اینکه نقاشیهای افراسیاب تاکنون با این نگاه مورد توجه قرار نگرفته بود.فراهم شدن مواد اراده شده در فصل سوم و چهارم امکان بازسازی رنگی حجاریهای طاق بستان را که در فصل پنجم به آن پرداخته شده، فراهم آورد.
حاصل سحن اینکه تنوع طرح، نقش و رنگ در بافته های ساسانی حکایت از درک عمیق هنرمندان ساسانی از محیط زیست و فرهنگ قومی مردم ایران دارد. رنگهای شفاف، درخشان و خالص و تاکید بر رنگهای آبی، آبی سبز، سرخ، زرد، طلایی، صورتی، سبز و سفید در بافت ها وسعت نظر هنرمندان را به ماهیت و تاثیر رنگها نشان می دهد. زیبایی، ظرافت و رنگ آمیزی عالی منسوجات عصر ساسانی نه تنها در آن روزگار در شرق و غرب مشتاقان فرلوان داشت، بلکه بافندگان و طراحان سرزمین های مختلف به تقلید طرح و نقش پارچه ها می پرداختند. این تقلید تنها به دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی محدود نشد، بلکه در طول دوران اسلامی خاصه در دوره های سامانی، آل بویه، سلجوقی و صفوی نیز تداوم یافت.
بیان مسئله:
بافتن و دوختن تن پوش از جمله نیازهای نخستین بشر بوده است ولی این که در چه زمانی تن پوش گیاهی و سود جستن از پوست نباتات و حیوانات برای پوشش بدن به صورت تن وپش پارچه ای در آمده و بشر به فراگرفتن فن بافندگی شده است به درستی روشن نیست.
گونه های لباس مادها، هخامنشیان و ساسانیان که در نقش های تخت جمشید و کرانه های دیگر دیده شده، این گفتار آشکار می گردد که صنعت پارچه بافی در ایران باستان راه های یپشرفت خود را می پیموده به گونه ای که اندک اندک به گوناگونی رنگ ها و گونه های بافت پارچه افزوده شده.
در روزگار ساسانیان صنعت پارچه بافی در زمینه ساخت پارچه های زربغت و قلابدوزی باید ژه های بسیار خوب و شایان نگرش، پیشرفت بسیاری نمود. در واقع این تحقیق نقش طبقات اجتماعی و به طبع مشاغل و وظایف وابسته به آن ها را در شکل دهی به پوشاک،چنان که لباس جنگجویان، درباریان، روحانیان و پیشه وران از شرایط خاص وضع طبقاتی آنها تأثیر می گرفته است را نشان می دهد.
هدف:
هدف از این تحقیق بررسی مردم شناختی طرح ها و نقوش لباسها و بافته های ساسانی است. و هر جقدر که اطلاعات ما درباره سایر جنبه های یک تمدن کم باشد وقتی به فن بافندگی پیچیده و بی شمار توام با مهارتی برخوردار می کنیم می توانیم استنباط کنیم که جامعه مورد بحث سخت پر مشغله و سطح زندگی آن بسیار پیشرفته بوده است و هنگامی که روش های فنی این صنعت از یک جا به جای دیگر منتقل می شود می توانیم نتیجه بگیریم که سایر کارهای فنی و هنری و احتمالاً عقاید اقتصادی، سیاسی و معنوی نیز در همان جهت سیر کرده است.
صنعت و هنر بافندگی ایران پس از تجربه ای طولانی سرانجام با حکومت ملی ایران دوره ساسانی و با اقتدار و همت پادشاهان اوایل دوره ساسانی چون اردشیر و شاپورها به بار می نشیند و طرح ها، رنگ ها و نقش های ملی ایران بر بستر بافته ها نیز جان می گیرد. و بافته های دوره ساسانی به مظهری از ذوق و اندیشه ایرانی تبدیل می شود و رشدآن متناسب و هماهنگ با جریانات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی به حرکت خود ادامه می دهد.
سیر تحول اندیشه های مردم ایران در دوره ساسانی تنها از طریق آرمانهای سیاسی و دینی آن ها دانسته نمی شود بلکه از طرح ها و نقوش پوشاک آنها نیز می تواند به فهم بهتر آرمانهای آنان کمک کند. آنگاه که اطلاعات ما بدلیل کمبود مواد شناسی درباره جنبه های مختلف تمدن مردم کم باشد با نگاه به فن بافندگی، طرح ها و نقوش پیچیده آنها که با مهارتی خاص همراه است می توان استنباط کرد که جامعه عصر ساسانی بسیار پر مشغله بوده و مردم از سطح زندگی پیشرفته ای برخودار بوده اند.
طرح ها و نقوش بافته های ساسانی فوق العاده زیبا و پرجلوه بوده و همین ویژگی سبب شهرت آن شده است.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
ای بر كنش آنها محسوب میگردد؛ لذا یافتن پاسخ این پرسش كه افراد جامعه چه تعریفی از واژه «باحجاب» دارند میتواند گام موثری در این مسیر باشد.
حال سوالی كه در این تحقیق بدان پرداخته خواهد شد این است كه اولاً : «تعریف تحلیلی افراد تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «با حجاب» نزدیك است؟
ثانیاً: «افراد در عمل تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «باحجاب» نزدیك می شوند؟»
اهمیت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاریف قراردادی و تحلیلی افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابرای ما متصور میسازد:
اول اینكه تعاریف دینی موجود از واژه «باحجاب» همگی قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه، طی مراحل جامعهپذیری افراد به درستی نتوانسته این تعاریف را در میان افراد درونی سازد. و یا نظام هنجارساز جامعه دارای عملكرد ضعیفی بوده است به گونهای كه سایر منابع هنجارساز (داخلی یا خارجی) دست به هنجارسازی و ارایه تعاریف جایگزین در این باره زدهاند.
دوم اینكه این تعاریف قراردادی و دینی آن طور كه باید و شاید مطابق ضرورتها و نیازمندیهای زمان و مكان از متون دینی استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغییراتی در این تعاریف زدهاند تا آن را با شرایط روز خود منطبق سازند.
هریك از مفروضات بیان شده كه درست باشد نیازمند بكارگیری تدابیر مناسب در جهت همسانسازی نظام كنش افراد و نظام هنجاری جامعه می باشد تا شاهد كاهش انسجام و یگانگی در جامعه نباشیم.
اهداف تحقیق:
هدف از انجام این تحقیق كه با دو روش “اسنادی” و پیمایشی صورت می پذیرد یافتن پاسخهایی مناسب به سوالات تحقیق است. همچنین یافتن این پاسخها میتواند ما را در رسیدن، نگاهی واقع بینانه نسبت به بخشی از مسئله اجتماعی «بدحجابی» یاری دهد.
تعریف مفاهیم:
تعریف اسمی: تعریف اسمی تعریفی است كه طی آن معنی یك واژه به وسیله صفات مشخصی به طور قراردادی تعیین گردد. (رفیع پور، كندوكاوها وپنداشتهها)
این تعاریف قراردادی است و به همین دلیل چیزی درباره واقعیت بیان نمی كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.(همان)
تعریف تحلیلی: گاهی لازم است معانی واژههای مورد استفاده (مثلاً در یك پرسشنامه) را قبلاً بررسی كرده و معانی معمول آن واژهها را در گروه یا جامعه مورد نظر تعیین نمود. اینگونه بررسی و تعیین معانی را “همپل”، «تحلیل معنی» و اوپ ، «تعریف تحلیلی» می نامد و تفاوت آن با تعریف اسمی در این است كه تحلیل معنی یا تعریف تحلیلی یك امر قراردادی نیست بلكه یك امر تحقیقی است. یعنی به صورت تجربی بررسی میشود كه فلان واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنی یا معانی است و لذا در تعریف تحلیلی برعكس تعریف اسمی درباره یك امر واقع (واقعیت) صحبت می شود. (همان)
تعریف اسمی واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «برای زن پوشانیدن چهره و دستها تا مچ واجب نیست. حتی آشكار بودن آرایشهای عادی و معمولی كه در این قسمتها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاك كردن آنها یك عمل فوقالعاده به شمار میرود نیز مانعی ندارد». پس «با حجاب» بودن یعنی مطابقت با این ویژگیها.
تعریف تحلیلی واژه «با حجاب» : این تعریف شامل آن تعریفی میشود كه افراد جامعه آماری به صورت نظری آن را عنوان می كنند و همینطور
در عمل آن را انجام میدهند.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در این فصل تلاش میشود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع كه تاكنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق میباشد گردآوری و ارایه گردد:
در این پیمایش با نمونههایی كه از سه كشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی كه ایشان از تحقیق خود میگیرند این است كه «ماهیت رژیم حاكم» یك عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور است. بین این سه كشور حكومت ایران، «حكومت تئوكراسی» و «دین سالاری» است. حكومتهای مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اینكه این حكومتها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروههای مخالف بیانات فرهنگی خود را در واكنش به جهت گیریهای فرهنگی رژیمهایشان تنظیم می كنند. به همین علت در ایران جایی كه جامعه تحت تسلط رژیم كاملاً دینی اداره شده است مردم كمتر دینی. كمتر ضد غرب، بیشتر سكولار و بیشتر هوادار ارزشهای مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذكور معتقدند یافتههای تجربی آنها با پژوهشهای تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاكی از آن است كه جهتگیریها و خط مشیهای فرهنگی دولت نقش تعیینكنندهای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ كشورهای اسلامی ذكر میكنند كه در آنها مداخله فرهنگی حكومتهای سكولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب سیاسی شدن دین و شكلگیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یك از این سه كشور میرسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاكی از آن است كه عوامل تعیین كننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ كه سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه كشور یكسان نیست. در ایران پاسخگویان جوانتر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملیگرا بیشتر سكولار و كمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه میگیرند كه معنی این رابطه منفی در ایران سكولاریسم بیشتر و دینداری كمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را میفهماند.
محقق میخواهد به این سوال پاسخ دهد كه آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل كرده است یا اینكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نیز كشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است كه دینداری فرزندان خانوادههای تحصیل كرده به نسبت دیگران از میزان ضعیفتری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.
این پژوهش میكوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید كه باورها و ارزشهای دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا میكنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزشهایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار میگیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری مییابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است كه مهمترین آنها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از كاركرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسك گرایی» ، «تكثرگرایی»، «تفسیرپذیری سكولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفههایی نوع بندی شده كه در ارتباط با بحث ارزشها و باورهای علم قرار میگیرند. برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش را به این شرح میتوان خلاصه كرد:
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
ای بر كنش آنها محسوب میگردد؛ لذا یافتن پاسخ این پرسش كه افراد جامعه چه تعریفی از واژه «باحجاب» دارند میتواند گام موثری در این مسیر باشد.
حال سوالی كه در این تحقیق بدان پرداخته خواهد شد این است كه اولاً : «تعریف تحلیلی افراد تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «با حجاب» نزدیك است؟
ثانیاً: «افراد در عمل تا چه میزان به تعریف اسمی واژه «باحجاب» نزدیك می شوند؟»
اهمیت مسئله:
قدر مسلم تفاوت تعاریف قراردادی و تحلیلی افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابرای ما متصور میسازد:
اول اینكه تعاریف دینی موجود از واژه «باحجاب» همگی قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه، طی مراحل جامعهپذیری افراد به درستی نتوانسته این تعاریف را در میان افراد درونی سازد. و یا نظام هنجارساز جامعه دارای عملكرد ضعیفی بوده است به گونهای كه سایر منابع هنجارساز (داخلی یا خارجی) دست به هنجارسازی و ارایه تعاریف جایگزین در این باره زدهاند.
دوم اینكه این تعاریف قراردادی و دینی آن طور كه باید و شاید مطابق ضرورتها و نیازمندیهای زمان و مكان از متون دینی استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغییراتی در این تعاریف زدهاند تا آن را با شرایط روز خود منطبق سازند.
هریك از مفروضات بیان شده كه درست باشد نیازمند بكارگیری تدابیر مناسب در جهت همسانسازی نظام كنش افراد و نظام هنجاری جامعه می باشد تا شاهد كاهش انسجام و یگانگی در جامعه نباشیم.
اهداف تحقیق:
هدف از انجام این تحقیق كه با دو روش “اسنادی” و پیمایشی صورت می پذیرد یافتن پاسخهایی مناسب به سوالات تحقیق است. همچنین یافتن این پاسخها میتواند ما را در رسیدن، نگاهی واقع بینانه نسبت به بخشی از مسئله اجتماعی «بدحجابی» یاری دهد.
تعریف مفاهیم:
تعریف اسمی: تعریف اسمی تعریفی است كه طی آن معنی یك واژه به وسیله صفات مشخصی به طور قراردادی تعیین گردد. (رفیع پور، كندوكاوها وپنداشتهها)
این تعاریف قراردادی است و به همین دلیل چیزی درباره واقعیت بیان نمی كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.(همان)
تعریف تحلیلی: گاهی لازم است معانی واژههای مورد استفاده (مثلاً در یك پرسشنامه) را قبلاً بررسی كرده و معانی معمول آن واژهها را در گروه یا جامعه مورد نظر تعیین نمود. اینگونه بررسی و تعیین معانی را “همپل”، «تحلیل معنی» و اوپ ، «تعریف تحلیلی» می نامد و تفاوت آن با تعریف اسمی در این است كه تحلیل معنی یا تعریف تحلیلی یك امر قراردادی نیست بلكه یك امر تحقیقی است. یعنی به صورت تجربی بررسی میشود كه فلان واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنی یا معانی است و لذا در تعریف تحلیلی برعكس تعریف اسمی درباره یك امر واقع (واقعیت) صحبت می شود. (همان)
تعریف اسمی واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «برای زن پوشانیدن چهره و دستها تا مچ واجب نیست. حتی آشكار بودن آرایشهای عادی و معمولی كه در این قسمتها وجود دارد نظیر سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالی نیست و پاك كردن آنها یك عمل فوقالعاده به شمار میرود نیز مانعی ندارد». پس «با حجاب» بودن یعنی مطابقت با این ویژگیها.
تعریف تحلیلی واژه «با حجاب» : این تعریف شامل آن تعریفی میشود كه افراد جامعه آماری به صورت نظری آن را عنوان می كنند و همینطور در عمل آن را انجام میدهند.
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در این فصل تلاش میشود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع كه تاكنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق میباشد گردآوری و ارایه گردد:
در این پیمایش با نمونههایی كه از سه كشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی كه ایشان از تحقیق خود میگیرند این است كه «ماهیت رژیم حاكم» یك عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور است. بین این سه كشور حكومت ایران، «حكومت تئوكراسی» و «دین سالاری» است. حكومتهای مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اینكه این حكومتها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروههای مخالف بیانات فرهنگی خود را در واكنش به جهت گیریهای فرهنگی رژیمهایشان تنظیم می كنند. به همین علت در ایران جایی كه جامعه تحت تسلط رژیم كاملاً دینی اداره شده است مردم كمتر دینی. كمتر ضد غرب، بیشتر سكولار و بیشتر هوادار ارزشهای مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذكور معتقدند یافتههای تجربی آنها با پژوهشهای تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاكی از آن است كه جهتگیریها و خط مشیهای فرهنگی دولت نقش تعیینكنندهای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ كشورهای اسلامی ذكر میكنند كه در آنها مداخله فرهنگی حكومتهای سكولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب
سیاسی شدن دین و شكلگیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه كشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یك از این سه كشور میرسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاكی از آن است كه عوامل تعیین كننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ كه سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه كشور یكسان نیست. در ایران پاسخگویان جوانتر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملیگرا بیشتر سكولار و كمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه میگیرند كه معنی این رابطه منفی در ایران سكولاریسم بیشتر و دینداری كمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را میفهماند.
محقق میخواهد به این سوال پاسخ دهد كه آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل كرده است یا اینكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نیز كشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است كه دینداری فرزندان خانوادههای تحصیل كرده به نسبت دیگران از میزان ضعیفتری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.
این پژوهش میكوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید كه باورها و ارزشهای دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا میكنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزشهایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار میگیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری مییابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است كه مهمترین آنها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از كاركرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسك گرایی» ، «تكثرگرایی»، «تفسیرپذیری سكولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفههایی نوع بندی شده كه در ارتباط با بحث ارزشها و باورهای علم قرار میگیرند. برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش را به این شرح میتوان خلاصه كرد:
در تحقیقاتی كه در ذیل عنوان كلی فوق و یا به عنوان جزیی از یك مفهوم كلیتر در سالهای اخیر صورت پذیرفته نكته مهمی مشاهده میشود، در مورد عرصه مناسكی دین به خصوص مناسكی كه بخش زیادی از آن جنبه جمعی دارد و با تعامل و پیوند با دیگران همراه است، تعاملات و پیوندهایی كه در خلال آن اجتماع دینی تداوم مییابد با این واقعیت جدید در جامعه ایران مواجه میشویم كه نوعی تحول از سمت دین و مناسك جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است.
محقق پیش بینی میكند با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخشهایی از جامعه گسترش بیشتری یابد كه با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سالهای آتی انتظار توسعه بیشتر آن میرود. (رجبزاده، 1380)
در مورد مویسر در امر حجاب عبارتی با این مضمون مطرح شده است: «بیرون بودن مویسر اززیر روسری، مقنعه یا چادر مانعی ندارد» ؛ 6/46 درصد با این عبارت كاملاً مخالف ، 3/21 درصد مخالف و 2/22 درصد موافق یا كاملاً موافق بودهاند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
خلاصه پژوهش
پژوهش فوق بررسی مقایسه ای هوش هیجانی كودكان كار و خیابان و كودكان عادی شهر تهران كه سن آنها بین 10 تا 15 سال است و به صورت در دسترس مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق در این پژوهش با توجه به الگوی مایرو سالوری (1990) مصاحبهای را به صورت ساخت وار و باز پاسخ طراحی كرده كه شامل پنج حیطه بود (خودانگیزی، خودآگاهی ادارة هیجانها هم حسی و تنظیم روابط). برای تجزیه و تحلیل از روش مانوتینی یو كه روش های ناپاراستریك است استفاده شده و چون روش متقنی برای جمع نمرات كسب شده یافته نشد نمرات دو گروه در پنج حیطه با هم مقایسه شد. و در آخر تفاوت معناداری بین هوش هیجانی كودكان عادی و كودكان كار و خیابان دیده نشد.
فصل اول
پرسش پژوهش
آیا هوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با كودكان عادی 10 تا 15 سال دارد؟
فرضیه پژوهش
هوش هیجانی كودكان كار و خیابان تفاوت معناداری با هوش هیجانی كودكان عادی دارد.
اهداف پژوهش:
1-توصیف هوش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان و عادی.
2-مقایسه تفاوت وش هیجانی (EQ) كودكان كار و خیابان بر اساس میزان معناداری
3-تعیین بالاترین و پایین ترین میزان EQ در این گروه
متغیر پژوهش
متغیر وابسته هوش هیجانی
متغیر مستقل: وضعیت كودك اعم از عادی یا كودك كار و خیابان بودن
تعریف نظری متغیرهای پژوهشی:
هوش هیجانی: هوش هیجانی متشكل از مؤلفه های درون فردی است كه دارای پنج حیطه باشد خودآگاهی ادارة هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط (مایر و سالووی 1996)
كودك خیابانی
كودكانی كه عمده وقت خود را بدون مدیریت بزرگسالان در خیابان ها می گذرانند (یونیسف)
كودك عادی:
كودكانی كه از محبت پدر و مادر برخوردارند و تحت سرپرستی آنها در خانه و خانواده زندگی می كنند و می توانند از بیشتر امكانات رفاهی اجتماعی فرهنگی برخوردارند.
هوش هیجانی
نمره ای كه كودك در پاسخ به پنج سؤال باز پاسخ در رابطه با پنج محور خودآگاهی ادارة هیجانها خودانگیزی هم حسی و تنظیم روابط كسب می كند.
كودك خیابانی
كودك عادی:
كودكی كه از خانواده و محبت آنها برخوردار است و تحت سرپرستی آنها زندگی میكند و به طور در دسترس در شهر تهران مورد انتخاب و آزمون قرار گرفته اند.
هدف پژوهش:
یكی از بزرگ ترین چالشهای بشری توسعه روابط معنی دار و رضایت در زندگی است. مادامی كه فرد به نیازهای هیجانی خود و دیگران توجهی نكند. ارتباط موثری با افراد نخواهد داشت. اگر فردی درك هیجانی خوبی داشته باشد. می تواند از تغییرات روحیه و درك احساسها بهره میبرد و از چنین دركی برای اداره كردن و كنار آمدن با هیجانها استفاده كند. (پتن به نقل از اعتصامی 82)
با توجه به اهمیت و تأثر وش هیجانی در زندگی و پیشرفت افراد. در این تحقیق بر آن شدیم تا هوش هیجانی را در كودكان كار و خیابان و كودكان عادی مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم.
اهمیت موضوع پژوهش
بحث بر سر اهمیت هوش هیجانی پیوند میان عاطف، شخصیت را شامل می شود از دیدگاه ارسطو مشكل انسان در این نیست كه از هیجان برخوردار است، بلكه آنچه اهمیت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابراز آن است (كلمن 1998)
با توجه به مقوله هوش هیجانی در زندگی روزمره روابط میان فردی و اجتماعی و نقش آن در پیشرفت موفقیت آمیز انسانها و جدید بودن این مقوله و از طرفی تأثیر وضعیت زندگی كودكان در روابط اجتماعی آنها پژوهش حاضر در پی رسیدن به این هدف است كه آیا بین هوش عاطفی كودكان عادی و كودكان كار تفاوت معنی داری وجود دارد یا خیز. زیرا كودكان كار و خیابان به دلیل وضعیت خاص زندگی و شرایطی كه در آن به سر می برند در معرض هیجانهای متفاوتی قرار می گیرند كه گاه ممكن است ویژگیهای درون فردی (خودآگاهی، ادارة هیجانها خود انگیزی هم حسی و تنظیم روابط) را پرورش دهد و گاه باعث سركوب آنها گردد.
فـصل دوم
پیشـینه
پیشینة هوش هیجانی را می توان در ایده و كسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو كرد. وكسلر در صفحه 103 گزارش 1943 خود دربارة هوش می نویسد كوشیده ام نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوش عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارند كه می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص كند. نمیتوانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم. مگر اینكه آزمونها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در بر داشته باشند. وكسلر در كارهای خود به تلاشهای دال حسی به سنجش حیات غیر شناختی هوش نیز اشاره كرده است. نتیجه كوشش های دال در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعكس است.
پیر (1984) نیز بر این باور بود كه تفكر هیجانی بخشی از تفكر منطقی است و به این نوع تفكر یا به معنای كلی تر هوش، كمك می كند. روان شناس دیگری نظیر مایر (1993) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنیه های هوشی هیجانی متمركز كردهاند (جلالی 1381) پیش از 1990 پاین (1968) برای نخستین بار واژه هوش هیجانی را به كار برد و چنین نوشت:
یكی از دلایلی كه بسیاری از پژوهشگران در حال حاضر هوش هیجانی را مورد مطالعه قرار می دهد. این است كه افرادی هوش هیجانی بالایی دارند در برخی جنبه های از دیگر افراد جامعه مؤثرترند.
هوش هیجانی، احساس و تفكر را به كار می گیرد و موفقیت افراد را به زندگی بهترین نحو پیش بینی می كند (بس 1996 و هنگ 1996 به نقل از مایر سالوی و كارسو 2000)
شایان ذكر است كه ایده هوش هیجانی پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983) استاد روان شناس دانشگاه هاروارد دنبال شد. وی هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگونی چون زبانی، موسیقیایی، منطقی ریاضی جسمی میان فردی و درون فردی می داند. گاردنر وجوه شناختی مختلفی را با عناصر از هوش شناختی یا به گفته خودش شخصیتی تركیب كرده است. بعد غیر شناختی مورد نظر او مشتمل بر دو مؤلفه كلی است كه وی آنها را با عناوین استعدادهای درونی و مهارت های میان فردی معرفی میكند. به نظر گاردنر هوش هیجانی متشكل از دو مولفه هوش درون فردی و هوش میان فردی است.
طی یافته های كلمن (1998) سالووی و مایر (1990) اولین تعریف رسمی از هوش هیجانی مطرح می شود. در همان سال نیز مایر و سالوی همراه با دی پائولو اولین آزمون توانایی های هوش و هیجانی را به ثبت رساندند یك آزمون توانایی به جای اتكا به گردش دادن شخصی توانایی ها. توانایی های واقعی را می سنجد از آن پس از هر كسی در زمینه تحول مفهوم هیجانی به عنوان هوش حقیقی شناخته شده اند.
بار آن هوش غیر شناختی را عامل مهمی در تعیین توانمندی افراد برای كسب موفقیت در زندگی تلقی می كند و آن را با سلامت عاطفه- یعنی وضعیت روانی یعنی و در مجموع سلامت هیجانی- در ارتباط مستقیم می بیند. بار آن برای اولین بار بهره هیجانی (EQ) را در برابر IQ كه اصطلاح شناخته شده و مقیاسی برای سنجش هوش شناختی است مطرح كرد و از سال 19810 به تدوین پرسشنامه بهره هوش هیجانی EQ و توصیف كمی هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت فرد نیست.
هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی دست كه نشان می دهد دقت گزارش های هیجانی افراد چقدر متفاوت است و درك دقیق تر هیجان چگونه منجر به حل بهتر مسئله هیجانی در زندگی فرد می شود در واقع هوش هیجانی توانایی درك و ابراز هیجان ذهن و فهم و استدلال هیجان و نظم دادن به هیجان خود و دیگران است (مایر و سالووی 1997)
هوش هیجانی آگاهی از احساس ها و استفاده از آن برای تماسی تصمیم های مناسب به زندگی و همچنین توانایی تحمل كردن ضربه های روحی و مهار آشفتگی های روحی است و به عبارت دیگر هوش هیجانی نوعی مهارت اجتماعی است یعنی با مردم كنار آمدن مهار احساس ها و رابطه با انسان ها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران (به نقل از علی حسین وفایی صفتی 1381-1380) هوشیاری هیجانی غیر مهارت در كنترل هیجانها به طوری كه تعادل بین هیجانها و منطق را به نحوی افزایش دهد كه فرد به شادكامی دراز مدت دست یابد (همین 1996)
عامل هوش عاطفی نوعی از با هوش بودن است. از دیدگاه روزبرگ (1992) هوش عاطفی از دو مؤلفه بینش فرد و استعداد فطری همدلی تشكیل شده است.
مؤلفه اول: بینش فردی در همة موقعیت ها و به طور حتم در تمام مراحل حل مسئله، تصمیم گیری و یا انجام تكلیف یادگیری شایان اهمیت است.
مؤلفه دوم: به هنگام انجام وظیفه و یا موقعیتی خاص در رابطه با دیگران ضرورتی یا به شكلی است كه در چنین موقعیتی رابطه ای متقابل میان ما و دیگران وجود دارد. با وجود این احساس همدلی حتی در صورت عدم حضور فیزیكی دیگران می تواند مؤلفهای ضروری و حساس باشد.
مثلاً: وقتی برای كسی یا از جانب كسی مطلبی می نویسیم شناخت مخاطب یقیناً بر اساس احساس همدلی نسبی در برقراری ارتباط اثر بخشی عاملی ضروری است. (حسین ئفایی صنعتی 81)
مایر و سالووی هوش هیجانی را متشكل از مؤلفه ای درون فردی می دانند كه در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می شود.
1-خودآگاهی[1] : به معنای آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساسات خود به همان گونه ای است كه وجود دارد.
3-خودانگیزی:[3] به معنای جهت دادن عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، هویشتن دار هیجانی و به تأخیر انداختن خواسته ها و بازداری و تلاش هاست.
4-هم حسی[4]: به معنای جسمانیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امورات .
5-تنظیم روابط:[5] به معنای ادارة هیجان های دیگران و برخورداری از كفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است به نظر گاردنر، هوش هیجانی از دو مؤلفه تشكیل شده است. هوش درون فردی و هوش میان فردی هوش درون فردی، مبین آگاهی فرد از احساسات و هیجانات خویش افكار باورها. احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام كارهای مورد نظر و در مجموع میزان كنترل شخصی بر هیجانها و احساس ها و خود رهبری است.
هوش میان فردی: به توانایی درك و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی انسان را بر می انگیزد، چگونه فعالیت می كند و چگونه می توان با آنها همكاری داشت. (جلالی 81)
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
هیجان ما بسیار پیچیده تر از آن هستند كه ابتدا به چشم می خوردند . در هنگام اول همگی هیجان ما را به عنوان احساس می شناسیم ما شادی وترس را می شناسیم زیرا جنبه ی احساسی آنها طبق تجربه ی ما خیلی با ند هستند وقتی با تهدیدیمواجه می شویمترس یا به سمت هدفی پیشرفت می كنیم (شادی )تقزیباًغیر ممكن است كه متوجه جنبه ی احساسی هیجان نشویم . اما به همان صورتی كه بینی بخشی از صورت است ،احساس نیز فقط جزئی از هیجان است ،هیجان ما چند بُعدی هستند . آنها به صورت پدیده های ذهنی ،زیستی ،هدفمند واجتماعی وجود دارند ،هیجان ها تا اندازه ای احساس های ذهنی هستند به این صورت كه باعث می شوند به شیوه خاصی ،مثل عصبانی یا خوشحال ،احساس كنیم امّا هیجان ها واكنش های زیستی هستند زندگی پر از چالش ها ،استرس ها ومشكلاتی است كه باید حل شوند وهوش هیجانی به عنوان راه حلهایی برای این چالش ها ،استرس ها ومشكلات وجود دارند ،هیجان ما با هماهنگ كردن احساسات ،بر انگیختگی ،هدف وبیانگری فرآیندهای هیجان وضعیت ما در ارتباط با محیط امان تثبیت می كنند دلیونیسون (1999 ) وما را به پاسخهای اختصاصی وكار آمدی مجهز می كند كه با مسایل بقای جسمانی واجتماعی متناسب هستند بر خی اعتقاد دارند كه هوش هیجانی هیچ هدف مفیدی ندارد به نظر آنها هیجانها فعالیت جاری را مختل می كند ،رفتا را آشفته می كنند وعقل ومنطق را از ما می گیرند هَپ (1948).مندله (1984)این پژوهشگران هیجان وهوش هیجانی معتقدند كه هیجانها هزاران سال قبل وظایف تكاملی سهمی داشتند اما در دنیای مدرن امروزه دیگر این وظیفه را ندارند این موضوع با این اظهار نظر كه هیجان قبل از رفتار واقع می شوند تا به سازگاری با شرایطی كه مواجه می شویم كلك كنند در تضادهای آشكار قرار دارند . وهمه قبول دارند كه هیجانها به نحوی كه فكر ،احساس ورفتار می كنیم تأثیر دارند ،بنابراین مسئله این است كه آیا هیجانها سازگارند وكار كردی هستند یا ناسازگارند وغیركاركردی علت اینكه مرد وجناح مسئله (كاركردی در برابر غیر كاركردی )معنی دارند این است كه هر درست هستند ،هیجانها هم شاهكار طرح تكاملی هستند به هوش هیجانی انسان در غالب طرح دو سیستمی عمل می كند ،جنبه ی زیستی سیستم هیجان جنبه ای است كه انسانها با سایر حیوانات در آن سهیم اند وآن بخشی از سیستم هیجان است كه برای حل كردن تكالیف اساسی زندگی تكامل یافته است چون تعداد كمی از تكالیف را تعاءاساسی هستند وسیستم هیجان وهوش هیجانی به صورت قالبی پاسخ می دهد كه پاسخها محدود ،اما بسیار مناسبی را بیدج وهماهنگ می كند واین شیوههای قالبی پاسخ دهی به تكالیف اساسی زندگی همانهایی هستند كه در اول مطالب بیان كردیم .
(جان مارشال ریو به تألیف یحیی سید محمدی .ص338.سال 1385)
بیان مسئله
همان گونه كه ارزیابی به آگاهی شناختی از هیجان كمك می كند ،تعادل اجتماعی به آگاهی اجتماعی از هوش هیجانی كمك می نماید ،علاوه بر این موقعیت اجتماعی –فرهنگی ای كه فرد در آن زندگی می كند به آگاهی فرهنگی از هیجان كمك می نماید وروانشناسان اجتماعی ،جامعه شناسان و…دیگران معتقدند كه هیجان لزوماًپدیده ای خصوصی زیستی ودرون روانی نیست .در عوض آنها باور دارند كه بسیاری از هیجانها واستفاده از هوش هیجانی از تعامل اجتماعی وبستر فرهنگی سرچشمه می گیرد وكسانی كه ساختار فرهنگی هیجانی را بررسی می كنند خاطر نشان می سازند كه اگر فرهنگی را كه در آن زندگی می كنند تغییر دهید ،خزانه ی هیجانی شما نیز تغییر خواهد كرد برای مثال هوش هیجانی افرادی كه در مناطق مختلف زندگی می كنند ممكن است با هم فرق كند وتأثیر بسزا در تحصیل وپیشرفت آنها در تحصیلشان هم داشته باشد معمولاً مهمترین منبع هیجان روزمره ما افراد دیگر هستند وحل وفصل مشكلات خودمان ودیگران وقتی با دیگران تعامل می كنیم در مقایسه با زمانی كه تنها هستیم یعنی از هوش هیجانی بیشتر استفاده می كنیم اگر رویدادها وتجربیاتی را دنبال كنیم كه باعث شوند واكنش هیجانی داشته باشیم باعث می شود كه به فكر بیفتیم كه هوش هیجانی به هیجان ما به كار افتاده است . ما در مقابل دیگران به این نتیجه می رسیم كه دیگران نه تنها باعث می شوند كه هیجانها را درما ایجاد شوند بلكه به طور غیر مستقیم از طریق اشاعه ی هیجان نیز بر ما تأثیر می گذارد وباعث می شود ما از طریق هوشی وارد عمل می شویم (بهادری .1384.ص98).
اهمیت وضرورت تحقیق
اهمیت مسأله
هنگامی كه تعامل اجتماعی نه تنها خود را در معرض تأثیر هوش هیجانی قرار می دهیم بلكه در موقت گفتگویی قرار می گیریم كه فرصتی را برای تجربه كردن در باره ی تجربیات هیجانی گذشته فراهم می آورد فرآیندی كه به آن سهیم شدن اجتماعی در هیجان می گویند ،سهیم شدن اجتماعی در گفتگوهای هیجانی معمولاًزمانی كه همراه افراد صمیمی هستیم صورت می گیرد وقتی افراد در هیجان هم سهیم می شوند معمولاًاین كار را با گزارش كامل آنچه در طول رویداد هیجانی اتفاق افتاده است معنی آن واحساسی كه فرد در حین ان داشته باشد را انجام می دهند شنونده همدل ،هنگام سهیم شدن اجتماعی در هیجانها می تواند حمایت با كمك فراهم كند پاسخ ها به كنار آمدن را تقویت نماید به تجربه ی هیجان مهنی دهد وخود پنداره را تأیید كند ما از طریق همین سهم شدن هیجانات ،روابطی را برای زندگیمان حیاطی هستند ،مثل پیشرفت تحصیلی ویا هرچه چیز دیگر بر قرار می كنیم وآن را نگه می داریم وتأثیر هوش هیجانی وهیجانهایی ایجاد شده در آدمی می تواند در رسیدن به موفقیت تأثیری داشته باشد وبا استفاده از آزمون وبررسی آن بر روی كارمندان زن ومرد شهر قزوین پرداخته ایم .(مهدوی رادمندی .سال 1387.ص96)
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر مقایسه هوش هیجانی در بین زنان ومردان كارمند شهر قزوین می باشد .
فرضیه تحقیق :
بین هوش هیجانی زنان كارمند ومردان كارمند تفاوت معنی داری وجود دارد .
متغییر های تحقیق :
هوش هیجانی :متغییر وابسته
جنسیت :متغییر مستقل
تعاریف عملیاتی ونظری در رابطه با واژ ه ها ومفاهیم
تعریف نظری :
هوش هیجانی :عبارتند از یك كیفیت ذهنی وپدیدار شناختی بی همتا است كه جهت تكمیل سیستم انگیزشی انسان است كه می تواند نشأت گرفته از تجربه ها وابعاد هیجانی دیگر جهت رسیدن به هدف اصلی وكلی در زندگی (سید یحیی محمدی .سال 1385.ص92)
تعریف عملیاتی :
در پژوهش حاضر هوش هیجانی با استفاده از آزمون بار اِن اندازه گیزی می شود .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)