:
مرگ سرنوشت محتوم هر فرد انسانی است واز آنجا كه جانشینی اعضای جامعه باید تضمین شوداین نیاز تا حدودی به وسیله تولید مثل طبیعی كه میراث ژنتیكی جامعه را تداوم می بخشد ،بر آورده می شود .
اما اگر جامعه ای خواهان بقای خود باشد ،باید میراث فرهنگی آن جامعه تداوم یابد ،این امری است كه تنها در فر آیند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن امكان پذیر می گردد . پذیرش اجتماعی فر آیندی استكه به انسان ،شیوه های زندگی كردن در جامعه را می آموزد ،وبه او شخصیت می دهد وتوانائیهایش را در جهت ایفای وظایف فردی می آموزد وبه او شخصیت می دهد وبه عنوان عضو جامعه تو سعه می بخشد .«كوئن 1371»
فرد در خلال اجتماعی شدن هویت یا من اجتماعی خود را می یابد وشناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را یاد می گیرد ،این روند بسیار گسترده وپیچیده كه در طول زندگی فرد تداوم می یابد شامل آموزش زبان ،باورها ونگرشها وارزشهای جامعه می باشد وبا فراگیری رفتارهای متناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر می گردد. بنیادی ترین بخش جامعه پذیری در دوران كودكی رخ می دهد ،اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می یابد هیچ بحثی از پذیرش اجتماعی نیست كه اهمییت سرشت وپرورش را در رشد جسمانی ،عقلانی ،اجتماعی وشخصیتی نادیده گرفته باشد .
سرشت آدمی اصطلاحی است كه برای ساخت ژنتیكی انسان یا وراثت بیولوژیكی او به كار می رود وپرورش به محیط وتجربه های متقابلی كه هر فرد در زندگی خود به دست می آورداشاره می كند وهر كس شخصیتی دارد وشخصیت شما به مشخص كردن میزان موفقیت
،خشنودی،در رضایت خاطر در زندگی شما كمك می كند كه تمام اینهاباعث قبول ویا پذیرش اجتماعی در فرد می شود واینكه سعی در جمع بندی كردن مجموعه ای از ویژگی های شخصیت یك نفر با استفاده از واژه های مبهمی چون عالی ووحشتناك كار آسانی است و شخصیت به قدری پیچیده است كهن می توان آن را به سادگی توصیف كرد زیرا انسانها در موقعیت های مختلف ودر ارتباط با افراد متفاوت ،بسیار پیچیده وتغییر پذیر هستند وبرای اینكه شخصیت رادرست توصیف وتعریف كنند دقیق تر درمورد شخصیت وارزیابی آن در اجتماع بحث می كنند.
رشد مغز انسان برای این نكته تاكید دارد كه ویژگی های ژنتیكی از محیط جدا شدنی نیست وبه وسیله ساخت ژینتكی ،ما انسانها در می یابیم كه كورتكسی مغز «قسمت تفكر وادراك مغز اعمالی مانند خاطر آوردن ،فهمیدن یا ادراك كردن را در خود جای می دهد كه تمام اینها باعث تقلید وتكراری می شود وتمام این موارد در نوع اجتماعی شدن وقبول جامعه در تاثیر بسزایی دارد».«هدایت ستوده ص50 سال 1385»
اهمیت ضرورت تحقیق :
جامعه پذیری در دوران كودكی به پایان نمی پذیرد ولی به هر حال در سراسرزندگی آدمی ادامه یابد .بزر گسالان هم دوباره درباره اجتماعی (باز پذیرش اجتماعی )میشوند وهنجارها،ارزشهای وانتظارات جدیدرامی آموزد در هرگروه یاسازمان جدیدی كه عضومی شویم ویا هر رابطه دوستی برقرارمی كنیم یا در هر تجربه ای كه در زندگی به دست می آوریم ،ناچاریم كه هدایت های جدیدی راسلب كنیم وبرای هنجارهای وارزشهای جدیدی اجتماعی می شویم برای برخی شغلهای خاص اجتماعی شدن دوباره به ما كمك می كند كه انتظارات قبلی خود را كنار گذارده و برداشت واقع بینانه تر ی رااز این شغلها به دست می آوردیم وپذیرش اجتماعی گاهی اوقات شخصیت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد وگاهی ایجاد یك ویژگی های منفی در شخصیت آدمی یاعث ازبین رفتن پذیرش اجتماعی فرد به طور مثبت است وامید است كه با انجام این تحقیقات بتوانیم پذیرش اجتماعی رادر بین اقشارمختلف جا بیندازیم وسعی كنیم با شخصیت افراد هماهنگی داشته باشیم كه این برعهده نهادهای خانواده ونهادهای جامعه است كه به دانشجویان این اجازه را بدهند كه برای تكمیل شخصیت خود در جامعه به تجربه هایی دست پیدا كنند.
اهداف تحقیق:
هدف از تحقیق این است كه آیابین ویژگی های شخصیتی وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود دارد وآیا شخصیت وویژگی های اخلاقی ورفتاری آن در ایجاد پذیرش اجتماعی و جامعه پذیری دانشجویان ،نقش بسزایی دارد یا نه بین شخصیت وپذیرش اجتماعی رابطه ای وجود ندارد وآیا بین ویژگی های شخصیتی مانندعوامل اضطراب آور ،افسردگی وانحرافات اجتماعی و… وپذیرش اجتماعی رابطه وجود دارد وآیا عوامل اضطراب زا وافسردگی در نوع برخورد جامعه وپذیرش آن تأثیر بسزایی خواهد داشت یانه .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
خانواده ریشهدارترین و مقدسترین سازمان اجتماعی است که به اعتقاد جامعهشناسان در مقیاس کل دو وظیفه تولید نسل و تعیین هویت اجتماعی فرزندان را به عهده دارد و در مقیاس جزء اجتماعی کردن فرزندان و استقرار شخصیت بزرگسالان را نیز انجام میدهد. از دیدگاه روانشناسی هدف دیگر خانواده معاصر، شناخت نیازهای روانی و تلاش برای رفع این نیازهاست. با توجه به اهمیتی که جوامع امروز برای تداوم و بقاء خانواده و سلامت و سلامت عمومی افراد جامعه قائل هستند، بررسی مشکلات و عواملی که منجر به زوال خانواده و روابط نامناسب زن و شوهر میگردد (شوارتز وگنز، 1980، ترجمه، شهروزی 1381) از اولویت های جوامع به شمار می رود.
برآوردها نشان میدهند که در هر مقطع زمانی، تعداد زیادی از مردم با سلامت عمومی دچار مشکلاتی میشوند که ناخواسته بر روی زندگی فردی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و موجب کاهش عملکرد مطلوب آنها میگردد. از سلامت عمومی تعاریف زیادی به عمل آمده که هر کدام با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر جامعهای با دیگری متفاوت است. روانپزشکان، فردی را از لحاظ روان سالم میدانند که بین رفتار و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی تعادل وجود داشته باشد. در تعادل و بهداشت روان، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه که مورد بحث است، پدیدههایی هستند که در اطراف او وجود دارند و بر مجموعه سیستم و نظام او اثر میگذارند و از آن تأثیر میپذیرند (لئونارد سایم 1978، ترجمه از شاملو، 1372).
از عوامل دیگری که سلامت عمومی و جسمی را متأثر میسازد، حمایت اجتماعی است. انسان در طول زندگی نیازمند محیطی صمیمی و نیز افرادی است که حامی او باشند. انسان برای این که سلامت و سازگاری خود را از لحاظ فیزیکی در روانشناختی حفظ کند، نیاز به روشهای مقابله دارد که برخی از آنها به صورت رسمی یعنی توسط مؤسسات مشاوره و مراکز سلامت عمومی و بعضی دیگر از جانب خانواده، دوستان و محیط اجتماعی وی تأمین میشوند و هر چه میزان دریافت کمک بیشتر باشد، سلامت عمومی فرد بیشتر و توانایی او در مقابله و سازش با مشکلات افزایش مییابد (لئونارد سایم، 1978، ترجمه شاملو، 1372).
بنابراین برخورداری از سلامت عمومی به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آنها احساس امنیت و خود ارزشمندی و فقدان اضطراب و افسردگی در محیط خانواده و اجتماع است. افرادی که دچار مسائل و مشکلات عصبی و روانی میشوند، مضطرب، افسرده، بلاتکلیف و بیهدف بوده و در خود فرو میروند و تداوم آن موجب مشکلاتی از قبیل آشفتگی و پریشانی فکر و عدم تعادل روانی میشوند. با توجه به موارد گفته شده و عنایت به نقش سلامت عمومی و تأثیر آن بر محیط خانواده، پژوهش حاضر در زمینه ارتباط به محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار انجام میگیرد. به امید آنکه این پژوهش زمینهای برای انجام تحقیقات بیشتر و گستردهتر را فراهم آورد.
بیان مسئله
سلامت عمومی یکی از مقولههای مهم در مباحث روانشناسی و روانپزشکی بوده و به سبب اهمیت دوره بارداری، توجه به سلامت عمومی در زنان باردار از اهمیت خاصی برخوردار است. بیتردید عوامل متعددی بر سلامت عمومی افراد تأثیرگذارند، یکی از اصول اساسی در
سلامت عمومی، شناسایی احتیاجات و محرکهایی است که به نوعی منشأ بروز رفتار و اعمال انسان هستند. احتیاجات ضروری انسان زنده فقط اکسیژن، آب و غذا نیستند بلکه احتیاجات روانی مانند احساس امنیت، آرامش، تعادل روانی، احساس پیشرفت و برتری همگی از اصول سلامت عمومی هستند. کارل منیجر[1] میگوید: «سلامت عمومی عبارت است از حداکثر سازش فرد با جهان اطرافش به طوری که شادی و برداشت مفید و مؤثر و کامل وی را در پی داشته باشد». تودور[2] (1966: به نقل از رسولی، 80-1379) سلامت عمومی را ارتقای عملکرد اجتماعی[3] و نداشتن علایم افسردگی[4] و اضطراب[5] تعریف کرده است.
سازمان بهداشت جهانی[6] (1948: به نقل از دی ماتئو و مارتین[7]، 2002: کرتیس، ترجمه کریمی، 1380) سلامت را چنین تعریف کرده است: حالت کامل سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم حضور بیماری یا ضعف و سستی و شاخصهای سلامتی ارائه شده در سال 2000 عبارت بودهاند از حرمت انسان، استقلال، مسئولیت فردی و اجتماعی، سطح سواد، اشتغال، امنیت، پاسخگو بودن مسئولین، خدمات بهداشتی و درمانی که در بین 194 کشور عضو، ایران رتبه 96 را بدست آورده و در ارتباط با خدمات بهداشتی رتبه 54/1 را کسب کرد. به این ترتیب ملاحظه میشود که موضوع سلامتی افراد تنها در بیماری جسمی خلاصه نشده و به طور عمده در چارچوب سلامت عمومی و اجتماعی قرار میگیرد. اضطراب و افسردگی شایعترین مشکلات سلامت عمومی در جامعه هستند.
محیط خانواده[8]، عامل مهمی در تأمین نیازهای روانی اعضای خانواده به ویژه همسران است. این عامل در بروز اختلالات نقش مهمی دارد. علاوه بر نقش مستقل محیط خانواده در آسیبشناسی اختلالات روانی، نقش مهمی در نحوه تأثیر سایر عوامل سبب شناختی دارد. به عنوان مثال، فقر در محیط خانوادگی مثبت، تأثیر منفی کمتری میگذارد (اسنیک[9] و همکاران، 2007).
محیط خانواده، ویژگیهایی همانند میزان اتخاذ قوانین برای مدیریت خانواده، قدرت تصمیمگیری اعضای خانواده، میزان توجه اعضاء خانواده، سلامت عمومی و نوع تعاملات آن و توجه اعضای خانواده به ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی را دربرمیگیرد (موس و موس، 1993).
هیچ مرحلهای از زندگی یک زن به اندازه دوران بارداری هیجانانگیزتر و شگفتانگیزتر نیست. در این زمان موجود زنده در بدن مادر بوجود میآید، رشد میکند و بالاخره پا به این دنیا میگذارد. در طول این مدت بدن مادر و روحیات او دستخوش تغییراتی میگردد که کاملاً بدیع و یگانه است (مارگارت و اسپین لای[10]، 1998).
دوران بارداری از حساسترین دورههای زندگی زنان است و مهمترین زمان برای بروز اختلالات خلقی و اضطراب محسوب میگردد. دورهای که در آن سه حوزه وسیع روانی، اجتماعی و زیستی دچار تحول میشود. متأسفانه اکثر زنان ترجیح میدهند که غم و اندوه و ناراحتی خود را به تنهایی تحمل کنند، زیرا باور آنها این است که باید خودشان را همیشه سالم نشان دهند. اغلب خانوادهها و دوستان آنان مشتاق بازگشت صریح زن به وضعیت قبل از بارداری، و همان سطح کارکرد قبلی خوب او هستند (کاترین و ویسنر، 2003).
در دوران بارداری جنین تحت تأثیر حالات و روحیات مادر قرار دارد. سلامت عمومی و روحیات مادر نیز میتواند تحت تأثیر محیط خانواده قرار گیرد. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که پژوهشی درباره ارتباط محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار انجام نشده است و این پژوهش قصد دارد رابطه بین محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار را بررسی نماید. بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر آن است که آیا بین محیط خانواده و سلامت عمومی زنان باردار رابطهای وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
سلامت عمومی از جمله مفاهیمی است که امروزه از اهمیت ویژهای برخوردار است، که دایره شمول موضوعات آن هر روز فراگیرتر میشود. عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است و در هر طبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی میکنند. برخورداری از تعادل روانی به عوامل متعددی بستگی دارد که مهمترین آنها احساس امنیت، کارآمدی و ارزشمندی، فقدان اضطراب و افسردگی، عملکرد اجتماعی بالا و سلامت و شادابی جسمانی و روانی است. افرادی که دچار مسائل و مشکلات عصبی و روانی میشوند مضطرب، افسرده، بلاتکلیف، بیهدف و فرو رفته در خود میشوند و تداوم این اختلالات ممکن است شخصیت فرد را در هم بریزد و مشکلاتی از قبیل آشفتگی و پریشانی فکر و عدم تمرکز حواس و کاهش توان یادگیری و در عملکرد فرد اختلال ایجاد شود(علی نیاکروئی، 1382).
در هزاره سوم میلادی، به علت پیشرفتهای فناوری و تأثیر مثبت آن بر سلامت و کیفیت زندگی انسان، بررسی و پژوهش در مورد مسأله سلامت و عوامل تأثیرگذار بر آن میتواند بسیاری از گرههای فرو بسته و پیچیدگیهای مربوط به بیماریشناسی، نحوه زندگی، ارتقاء سلامت جسمانی و اجتماعی را بگشاید و در شنایایی عوامل تهدیدکننده سلامت عمومی راهگشا باشد (یاریان، 1387).
با توجه به مطالب مطرح شده بالا به نظر میرسد اگر عوامل مؤثر بر سلامت عمومی زنان باردار شناسایی گشته و به خوبی درک شوند، کمک زیادی در جهت بهبود سلامت عمومی زنان باردار خواهد شد. اما اگر در این حوزه سرمایهگذاری انسانی و مادی صورت نگیرد و سلامت عمومی زنان باردار مورد غفلت قرار گیرد مشکلات بسیاری از جمله ناسازگاریهای فردی، اجتماعی و تحصیلی گریبانگیر آنان میگردد. لذا توجه به سلامت عمومی زنان باردار از اهمیت ویژهای برخوردار است برای رسیدن به این هدفها طرح و بررسی و همچنین برنامهریزی اصولی برای تأمین سلامت عمومی در درون خانوادهها امری لازم است. بنابراین لازم است در جهت پیشگیری و ارتقاء سطح سلامت عمومی برنامههای مدرنی را فراهم نموده و با اجرای این برنامهها، سلامت عمومی افراد را افزایش دهیم.
با استفاده از نتایج به دست آمده از این پژوهش محیط خانواده میتواند زنان باردار را آموزش داد و از طریق برنامههای روانی- تربیتی در حل مشکلات سلامت عمومی آنها را در زمان بارداری یاری دهد. و نیز راهکارها و الگوهایی را برای بهبود کیفیت زندگی، افزایش رفتارهای سازگارانه و مقابله و کنار آمدن با بسیاری از عوامل تهدیدکننده سلامت عمومی فراهم آورد و پیرو آن سبب تدوین و انجام برنامههای پیشگیرانه در محیط خانواده گردد. بنابراین پرداختن به چنین بررسیها و اخذ اطلاعات مهم و کاربست آن در محیط خانواده میتواند مانع بسیاری از ناکامیها، شکستها و آسیبهای روانی شود.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
رضایت مندی زناشویی تا حدودی به شرایط زندگی زن و شوهر ها بستگی دارد در مجموع هنگامی كه با شرایط تنش زای زندگی مواجه شوند ، خطر بیشتری آنها را تهدید می كند اما اگر این خانواده پیش از مواجه با فشار روانی خانواده ای با ثبات و استوار باشد ، كمتر در معرض خطر خواهد بود برخی از یافته های اختصاصی تر در زیر خواهد آمد ، درآمد كم و ناامنی شغلی با رضایت مندی زناشویی پائین همراه است ( چرلین 1979) ( یلینت 1977) هنگامی كه زوجین دائما درباره پول نگرانی داشته باشند رضایت مندی زناشویی پائین خواهد بود به ویژه برای شوهرها ، رضایت مندی شغلی با خشنودی زناشویی رابطه دارد اما موفقیت شغلی نیز ممكن است مسائل و مشكلات خاص خود را داشته باشد معلوم شده است كه اگر شوهران پردرآمد مجبور باشند قسمت عمده ای از زمان را بیرون از خانه به سر ببرند ، رضایت مندی زناشویی كاهش می یابد ( دیزارد 1968) شاید این نكته درست باشد كه عشق می تواند به هر چیزی غلبه كند ، اما غالبا چنین نیست زوجهای غیر رمانتیك ، همانگونه كه از اسم آن بر می آید پیش از آنكه خود را متعهد به ازدواج كنند بررسی دیزارد درباره اثرات زمان صرف شده برای كار به جای بدون در خانه ظاهرا می تواند حاكی از آن باشد كه اگر زنان در خارج از خانه كار بكنند ازدواجها به خطر می افتد كه اگر چنین چیزی درست باشد آگاهی از این نكته نسبت به زنان شاغل و متاهل در بیرون از خانه از 1950 تا 1974 دو برابر شده است یعنی 43 درصد در سال 1974 موضوعی نگران كننده خواهد بود ، امروزه این نسبت افزایش یافته است خوشبختانه لاسكی هیچ گونه مدركی دال بر اینكه سازگاری زناشویی با اشتغال این زنان رابطه دارد پیدا نكرد در حقیقت برك وویر 1976 دریافتند هنگامی كه زن در بیرون ازخانه كار می كند گاهی اوقات از لحاظ هوش هیجانی دچار تغییراتی می شود كه می تواند تاثیر بسزایی در زندگی و روابط زناشویی آنها داشته باشد یك منبع بسیار با اهمیت رضایت مندی در ازدواج را عبارت است از یاداشتهایی كه طرفین به یكدیگر می دهند ( را سالت ) 1980 دریافت كه بسیاری از عوامل باعث استحكام ازدواج می شوند این عوامل عبارتند از هزینه های ترك خانواده ( آیا می توانیم هر خانواده را حمایت كنیم ؟ والدین ما چه خواهند گفت و مطالب دیگر كه تمام اینها از لحاظ هیجان و هیجان طلبی و حتی هوش هیجانی می تواند تاثیر گذار باشد گاهی اوقات در زندگی متاهلی مشكلاتی به وجود می آید كه هم رضایت زناشویی را كاهش می دهد و هم اینكه هوش هیجانی زنان و یا مردان را دچار مشكل می كنند ( اند روا ساپینگتون به نقل از حمید رضا شاهی برواتی 1385)
بیان مسئله
شادكامی كلی زناشویی با رضایت مندی جنسی رابطه دارد زوجهای شادكام نسبت به زن و شوهر ناشاد از زندگی جنسی خود خشنود ترند
كه اثبات شده است كه ناشادی از زندگی جنسی می تواند در هوش هیجانی تاثیر بسزایی داشته باشد پتول و ویرنیگ (1985) دریافتند كه صمیمیت جنسی در ازدواج با صمیمیت عاطفی رابطه دارد اما علت این همبستگی ها روشن نیست شاید رضایت مندی جنسی به این خاطر منجر به یك ازدواج شادتر می گردد كه بر پاداشهای مرتبط با زوجین می افزاید اما این احتمال نیز وجود دارد كه در یك ازدواج خوب به ویژه ازدواجی كه در آن ارتباط و تبادل نظر خوبی نیز به چشم می خورد ، آگاهی از این نكته كه برای هر كدام از طرفین چه چیزی از لحاظ جنسی لذت بخش است آسانتر می باشد ممترز و جانسون معتقدند كه مشكلات هیجانی اغلب به خاطر ارتباط ضعیف در زندگانی زناشویی است قسمتی از درمان آنها برای مشكلات جنسی عبارت است از كمك به زوجها برای بهبود رابطه كلی خود با طرف مقابل كه می تواند در هوش هیجانی تاثیر بسزایی داشته باشد ( ناتن وجوانینگ 1985) متوجه شدند برنامه ای كه به طورخاص برای بهبودكاركردهیجانی زن وشوهرها طراحی شده است گاهی اوقات موجب خشنودی زناشویی نیز می شود و به نظر می رسد كه احتمالادر برخی موارد ، رفتار جنسی ضعیف هم می تواند در هیجانات تاثیر بسزایی داشته باشد واضح است كه عشق برای افراد مختلف معنایی متفاوت دارد در كل ، عشق به مجموعه ای از احساسات مثبت و عمیق اشاره می كند كه معطوف به فردی دیگر است برای اینكه زندگی زناشویی به خشنودی بینجامد باید احساسات عمیق اعلام شود و پاسخی مناسب از طرف مقابل دریافت كند بدیهی است كه ازدواج اولین تعهد عاطفی و حقوقی است كه ما در بزرگسالی قبول می كنیم به علاوه انتخاب همسر و انعقاد پیمان زناشویی نقطه ی عطفی در پیشرفت شخصی تلقی می شود و بی تردید یكی از مهمترین تصمیم هایی كه ما در طول زندگی خود می گیریم انتخاب یك شریك زندگی است كه این مقوله می تواند با هوش هیجانی و هیجانات آدمی بخصوص زوجین نقش بسزایی داشته باشد و به نظر می رسد در جامعه امروزی سه دلیل اصلی برای رضایت و همگام آن با خصوصیات فردی دیگر عشق و هم نشینی و تحقیق انتظار ما باشد . (ناتن و جوانینگ 1985)
آیا بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی در بین دانشجویان متاهل رابطه معنی دار وجود دارد ؟
اهمیت و ضرورت تحقیق :
رضایت مندی زناشویی را نمی توان صرفا بر اساس فشارهای روانی بیرونی تبیین كرده زیرا تمامی ازدواجها دست كم با چند فشار روانی مواجه هستند . در بسیاری از خانواده ها فقر و تعدد فرزندان و بیماری وجود دارد اما در عین حال موفق بوده و بسیاری از ازدواجهایی كه هیچ كدام از این موارد در آنها وجود نداشته است به شكست منتهی شده اند تفاوت ازدواجهای شادكام و خوب با رضایت بالا و ازدواجهای ناشاد و حداقل تا حدودی می بایست در پرتو شیوه ای تبیین كرد كه طرفین به فشار روانی پاسخ می دهند و یا با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند و این موارد می توان در هیجانات تاثیر مثبتی بگذارد كه گاهی اوقات از لحاظ روانی و روحی باعث مشكلاتی در فرد به وجود می آمد و این مسئله كه همسران چگونه می توانند یكدیگر را بهتر بشناسند به گفتگو اولین ابزار برای به حداقل رساندن كژ فهمی در ازدواج تبادل پیام است اگر زن و شوهرها در وضعیت گشوده و بی پرده با یكدگیر صحبت كنند احتمال اینكه یك نفر بدون آگاهی طرف مقابل تغییر كند وجود نخواهد داشت و طرفین از آنچه دیگری را خشنود یا ناخشنود می سازد بیشتر مطلع بوده و اگر همسر او درباره امری ناراحت و ناراضی باشد متوجه این قضیه می شود بك وجونز ( 1973) دریافتند كه ارتباط ضعیف را یجترین مشكل ازوداجهای پردردسر است كه هر كدام می تواند در هوش هیجانی تاثیر بسزایی داشته باشد .
هدف كلی تحقیق حاضر:
تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی است
و اهداف جزئی عبارتند از :
1- تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در زنان
2- تعیین رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در مردان
3-تعیین رابطه ابعاد مختلف هوش هیجانی با رضایت زناشویی
فرضیه های تحقیق
بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی در مردان رابطه وجود دارد
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
مفهوم هیجانی موضوعی است كه مورد توجه دانشمندان وفلاسفه قدیم بوده است وحتی داروین شواهدی یافت كه در آن همراه با تكامل دستگاه عصبی مركزی ،حالات هیجانی نظیر: ترس ،خشم ولذّت جلوه گر می شود .(اتكسیون 1986؛ترجمه براهنی 1380)
ولی بررسی علمی ودقیق آن به دهه ی گذشته بر می گردد كه ابتدا در سال 1990پیتر سالوی هوش هیجانی را مطرح كرد و آن را به صورت توجه به هیجان ها وكاربرد مناسب آنها در روابط انسانی ،درك احوال خود ودیگران ،خویشتن داری وتسلّط بر خواسته های آن ،همدلی با دیگران واستفاده مثبت از هیجانها در تفكروشناخت مطرح كردند بعد گلمن 1995 هوش هیجانی را به عنوان یكی از مؤلفه های سلامت روان معرفی كردند وبر این باور بود كه برای ارتقاءسلامت روان افراد باید مؤلفه های هوش هیجانی را در افراد پرورش داد. هم چنین اون بار آن نیزبا طرح نظر خود تحت عنوان بهره هیجانی آن را عبارت از قابلیت ها ومهارت هائی می دانند كه بر روی توانایی فرد برای مقابله مؤثر با احتیاجات محیط وفشارهای آن اثر می گذارد بطور خلاصه گفته می شود كه میزان هوش nافراد ،ضامن موفقیت آنها در درازمدت وكل زندگی نمی باشد بلكه ویژگیهای دیگری برای برقراری ارتباطات مناسب انسانی وموفقیت در زندگی لازمست كه هوش هیجانی نامیده شود وطرفداران اصلی روان شناسی انسان گرایانه در این دهه گودون آلبورت ،آبراهام مازلو و كارل راجرز عقیده دارند كه یكی از احتیاجات ضروری وجنسی انسان این است كه نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد هیجان های خود را مستقیماًتجزیه نماید واز نظر هیجانی رشد كند. (هرمان 1992به نقل از سالوی وهمكاران 1958)
در حیطه روان شناسی اندیشمندان بزرگ از طرفی به علّت شناسی دردهای روانی انسان واز طرف دیگر به طرح روش هایی برای بهره مندی انسان از ظرفیت كامل خود در جهت اختلالات رفتاری به خصوص ضعف روانی ووسواس كه توضیحاتی شده كه همه در جای خود مقبول وهریك تكامل بخش ویا حداقل همپوش نظریه های پیشگام شده است .
بیان مسأله
تجارب هیجانی از دیر باز به عنوان متدی مركزی درمانگری در نظر گرفته شده است ودرماندگی هیجانی عمده ترین عامل انگیزش برای جستجو درمان است .بر همین اساس نظم جویی عاطفی ،اختلال های عاطفی ،پیوند هیجانی وفرایند تحول نظم جویی عواطف از مباحث مورد توجه روان درمانگران است امروز این امر مورد قبول قرار گرفته است كه تنظیم عواطف وطرح یابی زیست شناختی كاملاً وابسته بهم هستند (شور -1994)در دهه های اخیر با تأثیر هیجان در كاركرد شخصیت وسلامت روان تأكید فراوانی شده است ومطالعات روزافزونی به منظور بررسی اینكه افراد چگونه با حوادث هیجانی واسترس زا او كنار می آیند وتأثیرات ضمن این روش ها بر سلامت جسمی ودور از اختلالات رفتاری ماند ضعف روانی ووسواس می شود .(پروین 1996)
در این باره می گوید :دیدگاه غالب این است كه هیجاناتی كه توسط افراد تجربه می شود ونیز چگونگی كنار آمدن افراد از نظر هیجانی قسمت مهمّی از شخصیت آنها را تشكیل می دهد ودارای تأثیر مهمی بر روی وسواس دارد . انسان ها در موقعیت های متفات واكنش های گوناگون از خود نشان می دهد اما با وجود تمام این تفاوتها ،راهی كه برای كنترل واداره هیجانات خود انتخاب می كنند باید از نظر اجتماعی مناسب ومقبول باشد ،اگر چنین نباشد اثراتی كه رفتارهایشان به دنبال خواهد داشت می تاند ویرانگر باشد سالووی ومایر (1990-1989)با طرح مفهوم تازه هوش هیجانی كه براساس نظریات گاردند درباره استعداد های فردی شكل گرفته بود پاسخ قابل قبولی برای این سئوال مطرح نموده است . وبراساس این نظریه انسان دارای توانایی های قابل پرورش است كه می تواند اورا برای مقابله با شرایط زندگی آماده كند .(سید محمدی 1382)
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی ووسواس در بین دانش آموزان مقطع سوّم دبیرستان یا حدود سنی 17ساله شهر ابهر است واینكه آیا هوش هیجانی افراد ووسواس در اعمال وافكار می تواند با هم رابطه داشته باشد وآیا وسواس عملی یا فكری در هوش هیجانی تأثیر مثبت یا منفی دارد . واینكه آیا هوش هیجانی در بین دختران بیشتر از پسران است ویا وسواس در بین دختران وپسران دارای تفاوت است یا نه .
اهمّیت وضرورت تحقیق
باید گفت كه بیشتر مهارتهادر اثر تعلیم وتربیت پیشرفته می شود واحتمال دارد كه این موضوع حداقل برای بعضی از مهارتهای هوش هیجانی صحیح باشد . مهارتهای هوش هیجانی در منزل وبا تعامل خوب والد وفرزند شروع می شود والدین به فرزندان خود یاد می دهند كه هیجانهای خود را تشخیص داده وآنها را نامگذاری كنند ولی اگر غیر از این باشد ممكن است این نشان ندادن هیجانها در فرزندان باعث اختلالات رفتاری در فرزندان شود به این شكل كه فرزندان ما به خاطر سركوب شدن این هیجانات دست به اعمالی می زنند مانند وسواس كه خواه به صورت عملی است وهواه به صورت فكری ویا حتی سیتری ونشان دادن بیماریهای مانند سردرد ودل ودرد وامثال اینها كه امید است با انجام این پژوهشها بتوانیم میزان ای عوامل را از زندگی نوجوانان بكاهیم وهمین طور روش درستی در ایجاد هیجان فرزندانمان بیابیم . وهمین طور آیا بین هوش هیجانی وجنسیت در بین آزمودنی ها تفاوت معنی داری وجود دارد یا نه .
فرضیه تحقیق
بین هوش هیجانی ووسواس در بین دختران رابطه وجود دارد .
بین هوش هیجانی دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد .
بین وسواس دختران وپسران تفاوت معنی داری وجود دارد .
هوش هیجانی ← متغییر وابسته
وسواس ← متغییر مستقل
جنسیت ← متغییر كنترل شده
تعاریف عملیاتی ونظری واژه ها ومفاهیم
هوش هیجانی (تعریف نظری ):
عبارت است از توانایی شناخت ،درك وتنظیم هیجانها واستفاده از آنها در زندگی است وهمین طور هوش هیجانی برای بیان كیفیت ودرك احساسات افراد ،همدردی با احساسات دیگران وتوانایی اداره مطلوب خلق وخو به كار برد .
وسواس (تعریف نظری ):
یكی از اختلالات روانی است كه گاهی اوقات با اعمال مستمر و پی در پی مانند دست شستن و راه رفتن وگاهی هم به صورت وسواس فكری واینكه كاری را انجام نداده ومدام ومستمر كاری را انجام دادن وفكر كردن مُداوم .
تعریف عملیاتی هوش هیجانی :
عبارتند از نمره ای است كه آزمودنی از آزمون هوش هیجانی بدست آورده است.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
هر كودكی وقتی بداند كه والدین او به آنچه می گویند عمل می كنند بهتر رفتار خواهد كرد . رفتار به خصوصی كه انجام آن مجاز نیست باید با ترتیب به خصوصی دنبال شود مقررات شما باید روشن و فهم آنها ساده باشد .در این صورت كودك شما می داند كه توقعات شما چیست و چه مقرر شده است شما تا به حال روی مقررات اولیه مصمم شده اید و آنها را با سادگی و واقع بینی با طفل خود در میان گذاشته اید . قانون تازه ای در خانه مقرر شده است از حالا به بعد تو اجازه نداری كه كسی را كتك بزنی و اگر این كار را تكرار كنی با حبس شدن در اتاقت مجازات خواهی شد كه پرخاشگری یكی از پدیده های مهم روانی – اجتماعی است كه قسمت اعظم تاریخ مدون انسان پیرامون آن رقم خورده است . برخی سپده دم تاریخ را با بیان قتل هابیل آلوده به پرخاشگری و خشونت می دانند . كواكسلی بر اساس پژوهشهای انجام شده خود می نویسد : از 5600 سال قبل تا امروز بشر فقط 292 سال در صلح و صفا گذرانیده و بقیه را در جنگ و ستیز بوده است . پرخاشگری را رفتاری تعریف كرده اند كه هدف آن صدمه زدن به خود یادگیری باشد آنچه در این تعریف حائز اهمیت است ، قصد و نیت رفتار كننده است : یعنی آسیب رسانیدن تصادفی به شخص دیگر پرخاشگری نیست مثلاً اگر توپ فوتبال سهواً به بازیكن دیگر اصابت كند ، پرخاشگری نیست اما اگر فردی مخصوصاً بازیكنان را با پا بزند، هل بدهد ، تنه بزند و یا فحاشی كند ، پرخاشگری است . قدیمی ترین علت شناخته شده برای پرخاشگری حول محور این نظریه می چرخد كه انساتها از نظر ماهیت زیست شناختی برای پرخاشگر برنامه ریزی شده اند و نخستین و معروفترین نظریه در این باره مربوط به زیگموند فروید را می توان نام برد فروید كلیه اعمال آدمی را با دو غریزه زندگی و مرگ تحلیل می كند و می گوید غریزه مرگ هم باید به شكلی تخلیه شود ( ستوده – 221 سال 385 )
بیان مسأله
زیست شناسان بر این باورند بیشترین تغییراتی كه هنگام پرخاشگری در بدن و اعمال آن روی می دهد ، همانهایی كه هنگام به كار افتادن
امیال جنسی به وقوع می پیوندد در واقع باید گفت كه همانطور كه میل جنسی ، جانور نر را به جنب و جوش می اندازد ” او را متجاوز ” تند یا پرخاشگر می سازد ، انسان هم از این قاعده مستثنی نیست البته پرخاشگری انسان در این مورد غالباً با نوازش و نرمش اثر بهتری دارد و اینكه آیا پرخاشگری پاسخی به نا كامی است به باور جان دالسر و همكارانش ، پرخاشگری همیشه پیامد نا كامی است و ناكامی همیشه منجر به پرخاشگری می شود هیچ یك نمی توانند بدون دیگری صورت گیرند و هر چیزی كه مانع رسیدن به هدف شود نا كامی را سبب می گردد و گاهی محیط مدرسه و محل آموزشی می تواند تاثیر بسزایی در پرخاشگری كودك داشته باشد و گاهی هم روابط نا درست والدین و روحیه ستیزه جویی در بین والدین تاثیر منفی بر روی دانش آموزان می گذارد و این باعث می شود كه حتی در پیشرفت تحصیلی و در رسیدن به موفقیت تحصیلی تاثیر منفی بگذارد. و افراد ناكام همیشه با كلمات یا رفتار پرخاشگرانه واكنش نشان نمی دهند ؛ بلكه افرادی طیف وسیعی از واكنشها را نسبت به نا كامی از خود بروز می دهند
سؤال مسئله
آیا بین پرخاشگری والدین و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
بر خلاف آنچه در بادی امر به نظر می رسد ، پرخاشگری همیشه ناپسند و زیان آور نیست بلكه اگر از حد اعتدال خارج نشود و هدف آن تسلط بر مشكلات زندگی و ترقی و تعالی و آسایش آدمی باشد ، نه تنها سودمند است بلكه ضرورت نیز دارد البته اشكال بزرگی در این جا وجود دارد این است كه نمی توان میان پرخاشگری ناپسند و زیان آور و آنهایی كه برای زندگی ضرورت دارد و سودمند است ، حری معین كرد و خط فاصلی كشید ولی در عین حال نشان می دهد كه انگیزه ای او را به سوی استقلال ، كه جزء ضروری و با ارزش رشد است رهبری كند بلكه اعمال آدمی را با دو غریزه زندگی و مرگ تحلیل می كند می گوید غریزه مرگ هم باید به شكلی تخلیه شود یا به بیرون به صورت پرخاشگری و دیگر و یا به درون به صورت اعمال خود تخریبی و خودكشی و به همین دلیل امید است با ارائه پژوهشهای انجام شده بتوانیم از میزان پرخاشگری والدین كاسته تا تأثیر منفی بر روی دانش آموزان دارد ننماید.
اهداف تحقیق
هدف از تحقیق حاضر عبارتند از بررسی پرخاشگری والدین و پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی به جزء اول دبستان است و اینكه آیا پرخاشگری والدین می تواند در پیشرفت تحصیلی نقشی داشته باشد یا نه و آیا روابط والدین با فرزندان خود باید شده و سنجیده باشد یا نه و از طرف دیگر آیا پرخاشگری در بین دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی با هم متفاوت است یا نه به این صورت كه هر چقدر سن دانش آموزان بالا می رود پرخاشگری هم بیشتر می شود.
فرضیه تحقیق
بین پرخاشگری والدین و پیشرفت تحصیلی فرزندان مقطع ابتدایی رابطه وجود دارد .
پرخاشگری در بین دانش آموزان مقطع دوم ابتدایی بیشتر از مقطع پنجم ابتدایی است.
پرخاشگری در بین دانش آموزان مقطع سوم ابتدایی بیشتر از مقطع چهارم ابتدایی است
پرخاشگری در بین دانش آموزان ضعیف بیشتر از دانش آموزان ممتاز است .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)