هم اكنون بیش از نیم قرن از زمانی كه پیتردراكر برای توصیف گروه جدیدی از كاركنان كه سرمایه زمین و یا نیروی كار دیگر ابزار اصلی تولیدشان تلقی نمیگردد بلكه توجه شان بر استفاده موثر از دانایی معطوف میشد و منجر به ابداع واژه كاركنان دانایی شد نمیگذرد و امروزه كاركنان دانایی یا بهتر بگویئم دانشگران حرفه ای درصد بزرگ و رو به رشدی از كاركنان بزرگترین و موفق ترین سازمانهای دنیا را تشكیل میدهند.
از سوی دیگر چرا تعداد زیادی از مردم موقعیتهای خود را برای موفقیت از بین میبرند این تنها به این علت نیست كه این مدیران جدید هوش و مهارت لازم را برای شغل ندارند، این مدیران از آثار و خصوصیات فردی خود، ایدئولوژیها و رفتارها روی انسانها آشنایی نداشته و به موفقیت نمیرسند، در واقع توانایی خویش را قبل از پریدن در یك دیگ بزرگ آبجوش ازریابی نمیكنند
در این جهان موج سوم به سیطره ای دست مییابد كه به شیوههای تازه خلق و بهره برداری از دانایی مبتنی است
امروزه سازمانهای آموزشی مخصوصا مراكز آموزش عالی رسالت تربیت انسانهای متخصص و نیز تولید دانش را در جامعه بر عهده دارند.
بنابراین آموزش و پرورش همگانی در همه مراحل آن و آموزشهای تخصصی و كاربردی برای كاركنان وكارمندان بخشهای عمومیو
خصوصی به عنوان یكی از بزرگترین صنایع جهان شناخته شده است و هر كشوری در جهان سالانه بخش بزرگی از درآمدهای ملی خود را برای گسترش و بهبود كارهای آموزشی و پرورشی به كار میبندد و همواره برای افزایش این سرمایه گذاری تلاش میكند زیرا سودآور و كار ساز بودن آن در پیشرفت شاخص توسعه در فراهم آوردن نیروی انسانی كاردان و متخصص و پرورش مردم با فرهنگ و آگاه كه سرمایه گذاریهای مادی را میافزاید است.
سرمایههای انسانی بخشی از ثروت ملل هستند و گردش امور در آینده در گرو استعداد و قریحه انسانی است. بنابراین مزیت راهبردی و اقتصادی در آینده نصیب سازمانهایی خواهد شد كه بتوانند در بازار، گروهی متنوع، مشتمل بر بهترین و درخشانترین استعدادهای انسانی را جذب كنند.
مدیران برای آنكه بتوانند درسمت خود كار آمد وموفق باشند باید از نظر ویژگیهای شخصیتی با شغل خود انطباق داشته باشند زیرا كه این عدم انطباق باعث عدم موفقیت آنها در وظایف محوله خواهد شد.
در این پژوهش سعی بر این است كه به بررسی روابط بین تیپهای شخصیتی مدیران و اثر بخشی آنان بپردازد، تا شاید بتوانیم گامیهر چند كوچك در جهت تعیین معیار متناسب در انتخاب مدیران اثر بخش برای مهمترین سازمان در امور تربیت دانشگران حرفه ای در عصر برتری خرد برداریم.
برای رعایت حریم خصوصی اسامی استاد راهنما،استاد مشاور و نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
پیشگفتار
هدف از تشكیل هر دفتر اقتصادی :
میتواند موارد زیر باشد :
الف : بدست آوردن سود حداكثر و بطور مستمر و در زمان طولانی
ب – بدست آوردن سهم شایسته ای از بازار مربوطه نسبت به رقیبان در یك رشته صنعت یا در یك منطقه ومحدوده معین و یا حتی در خارج آن محدوده مورد فعالیت
یك شركت یا سازمان برای بدست آوردن سود از فعالیت اقتصادی خود ، باید هزینه های هنگفت مالی و انسانی را متحمل شود تا بتواند در طی چند سال ( كه البته بسته به نوع فعالیت دارد ) به نقطه سربه سری فعالیت مربوط دست پیدا كند .
داشتن هزینه های ثابت هنگفت تا رسیدن به سودآوری و نقطه سربه سری ، شركتها را برآن داشت تا به یك سری فعالیتها و برنامه ریزیها و تصمیماتی دست بزنند كه علاوه بر پرداخت و جبران هزینه های هنگفت ثابت و متغیر شركت را به سودآوری نیز برسانند .
ازطرفی سودآوری شركت رابطه مستقیمی با طول عمرآن دادر . یعنی اینكه هرچه شركت سودآورتر باشد ، چرخه و دوره عمر آن بیشتر و طولانی تر است و نیز طول عمر یك بنگاه اقتصادی نیز خود باعث می شود تا شركت به سودآوری دست پیدا كند .
اما ازآنجا كه هر شركت و یا بنگاه اقتصادی در دوره عمر خود مراحل رشد سودآوری و افول را طی میكند بنابر این شناخت عواملی كه باعث فرصت برای یك سازمان یا شركت میشود و نیز عوامل تهدید كننده بقاء و دوام آنچه از داخل و خارج سازمان از ضروریات حیات یا دوره زندگی شركت میباشند . دیگر اینكه شركتها برای رسیدن به سود بیشتر و نیز اعتبار و هویت سازمانی احتیاج به داشتن فعالیت در سهم بالای بازار و شناخت ازطرف مشتریان میباشند .كه وجود شركتهای رقیب در یك رشته صنعت باعث رقابت برای رسیدن به سهم شایسته ای ازبازار میگردد .
استفاده از تكنیكها و روشها و استراتژی های خاص و كارآمد شركت را در رسیدن به پیروزی در این رقابت و نیز دست یافتن به رهبری بازار رهنمون میشود كه میتواند با دردست گرفتن سهم عمده فعالیت بازار باعث اعتبار سازمانی برای شركتها و نیز با استفاده از روشهای كنترلی در بازار بعنوان یك تاثیرگذار قلمداد شود .
حل سوال اینجاست ، چگونه میتوان به این مهم دست یافت ؟
رسیدن به چنین هدفی آرزوی هربنگاه اقتصادی است اما چرا فقط چند شركت میتوانند موفق شوند و دیگر شركتها استفاده چندانی
نمیتواند از فعالیت خود ببرند .
پاسخ به این سوالات مذكور را به این ترتیب بیان میكنیم .
مدیریت عالی سازمان با عنوان یك تشخیص دهنده و راهبر در سطح بالای سازمانی با انتخاب گزینه های صحیح و درست از استراتژی ها و تصمیمات در شرایط مختلف میتواند سازمان را به سطح مطلوبی از بازدهی و بهره وری و نیز رشد سازمانی سوق دهد . شناخت عوامل محیطی درونی و بیرونی نیز مطلع بودن از اوضاع اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی مدیران را در انتخاب راه و رسم مشخص و مطمئن در پیمودن مسیر خاص یاری میكند .
اما گاهی سازمان یك هدف بلندمدت برای خود در نظر میگیرد . رسیدن به هدف بلند مدت با شناخت از آینده ای كه هیچگاه معلوم نیست و در دنیای بسیار متغیر امروزی هیچ معیاری برای آن نمیتواند متصور بود ، چگونه میتواند میسر باشد ؟
جدای از مطالعات محیطی ازقبیل درونی و بیرونی و نیز شناخت از اوضاغ اجتماعی ، سیاسی و فرنگی و نیز قوانین دولتی ، استفاده از نوع تكنولوژی در شركتها و نیز بررسی بازارها درحال و آینده و تشخیص بموقع تغییر نیازها در جوامع میتواند مدیران عالی سازمان را در رسیدن به اهداف بلند مدت سازمانها رهنمون شوند .
عوامل نام برده فوق خود دارای یك روش سیستمی و موقعیتی است كه از آن بعنوان مدیریت استراتژیك یاد میشود . اگر مدیریت استراتژیك با استفاده خلاقانه و درست موقعیتی در مقاطع مختلف زمانی انجام شود سازمان را به سطحی قابل قبول از سودآوری خواهد رساند وگرنه تمامی امكانات منابع و داراییهای سازمان را به باد خواهد داد و شركت را به زوال و نیستی میكشاند .
شناخت مراحل سیستماتیك مدیریت استراتژیك نخستین گام در استفاده از آن میباشد . داشتن دیدگاهی راهبردی برای مدیران سازمانها امتیازی است كه میتواند به بهره وری و موقعیت سازمان بیانجامد ، هرچند كه این موضوع آنقدر وسیع است كه تنها با مطالعه ای كلی از آن بسنده میكنیم .
تاریخچه :
از مطالعات تاریخی میتوان دریافت كه استراتژی های سیاسی و نظامی از دوران پیش از تاریخ نیز وجود داشته اند . با پیچیده تر شدن و بزرگتر شدن و نیز متمدن تر شدن جوامع ، تعارضات وامیران ، سیاستمداران و فرماندهان روز به روز شدت گرفت كه به مطالعه مفاهیم استراتژیك نیاز پیدا شد نا آنكه مجموعه ای از عوامل به هم پیوسته كه چكیده ای از آن را در سخنان بزرگانی چون سانتسو ، ماكیاولی ، ناپلئون و …. می بینیم [1]
همچنین بنیادی ترین اصول استراتژی ( نظامی و سیاسی ) در دوران پیش از مسیحیت در جوامع مهم آن روز ازقبیل ایران ، یونان و روم نیز وجود داشت و سازمانهای امروزی در اولین مرحله این اصول را با محیط و موقعیت خاص خود منطبق كرده اند .
مفاهیم نظامی در گذشته هنوز هم بر اندیشه استراتژیك در دوران جدید سایه افكنده است ازجمله آنكه شارن هودست ، نیاز به تحلیل نیروها و ساختارهای اجتماعی را بعنوان مبنای درك شیوه های فرماندهی اثربخش و مدرك مورد استفاده قرار میدهد .
فردریك كبیر این نكته را در قلمرو فرماندهی خود به اثبات رسانیده است . وی با تكیه بر اینگونه تحلیلها ، آموزش و انظباط و اقدام سریع را بعنوان مفاهیم اساسی برای یك فرهنگ منسجم آلمانی كه پیوسته باید برای جنگ در جبهه آماده باشند بكار گرفت .
فون بولو نیز چیرگی نقش استراتژیك موضع گیری جغرافیایی و نظامهای پشتیبانی تداركاتی را در استراتژی مورد تاكید قراردهد[3]
صدها مورد از موارد بالا گویای آن است كه تمامی این متفكران و مدیران عصر جدید اصول كلاسیك استراتژی را به دوران یونان باستان بكار گرفته میشد مورد استفاده قرار داده اند .
پس میتوان از تجزیه و تحلیل استراتژی های نظامی – سیاسی در دوران گذشته و بخصوص دوران باستان به نكات قابل توجهی دست پیدا كرد كه برای طرح راهبرد های امروزی موثر و مفید واقع شود .
اول اینكه تمامی استراتژی های اثربخس سه عنصر مهم دارند [4]
الف – مهمترین هدفهایی كه باید حاصل شوند .
ب – برترین و بهترین سیاستها و روشهایی كه باید برای انجام عملیات ها بكار گرفته شوند .
ج – توالی عملیات عمده ای كه باید به هدفهای مشخص و معیارهای معین منجر شود.
دوم : استراتژیهای اثربخش حول چند محور و چند حركت اساسی كه به آنها همبستگی و تمركز و توازن میدهد تشكیل میشود كه بعضی از حركتها موقتی و بعضی دیگر تا پایان عمر استراتژی پایدارند.
سوم : استراتژیها نه فقط با مسائل غیرقابل پیش بینی كه با امور ناشناخته سروكار دارند و همچنین تحلیل گری نیز نمیتواند معیین كند كه تعاملات و نیز نیروهای درون و بیرون سازمان تا چه حد برای سازمان ایجاد فرصت و یا تهدید میكنند [5]
چهارم : همانطوریكه در یك نبود اجزاء یك لشگر یا واحد نظامی دارای استراتژیهای عملیاتی، صحرایی ، جنگی و پیاده و توپخانه و …. هستند . یك سازمان نیز باید دارای سلسله مراتبی از استراتژیها باشند كه به یكدیگر وابسته و پیوسته بوده و دو به دو یك دیگر را تقویت كنند . هریك از این استراتژیها نیز باید خود كم و بیش كامل بوده و با اصل عدم تمركز همگراباشد [6]
در نتیجه آنكه خمیر مایه استراتژی عبارتست از ایجاد و عنوان موضعی آنقدر قدرتمند كه بتواند تعاملات و تغییرات درونی و بیرونی سازمان را خنثی كرده و به هدفهای خود برسد .
تعریف استراتژی و پیدایش آن :
استراتژی در معنی لغوی آن میتوان (( سوق دادن )) گسیل داشتن ، فرستادن بیان كرد [7]
این كلمه از نام استراتگوس ( Strategos ) استراتژیك معروف یونانی گرفته شده است .در بعضی از منابع لاتین هم استراتژی از مفهوم استریوم ( Strratum ) به معنای راه و مسیر بیان شده است .[8]
اما بعلت آنكه استراتژی بیشتر در مفهوم و قلمرو نظامی قرار گرفته است ، از آن بیشتر در حیطه نظامی استفاده میشود . طبق این نظر تعریف جنگی استراتژی عبارتست از علم و هنر ، نحوه آرایش سپاه و یكی از طرفین متخاصم در جنگ است كه حركات طرف دیگر جنگ را خنثی كند . با بررسی در تاریخ و متون گذشته میتوان دریافت كه استراتژیهای نظامی و دیپلماتیك از دوران گذشته همراه با تاریخ انسانی بوده است .
نقش مورخان و شاعران و دانشمندان در ادوار گذشته در حقیقت این بوده كه مجموعه ای از دانش تجربی و آزموده شده ای را گرد آوری كنند و آنها را بعنوان وسیله ای برای آگاهی ، بندگان بوجود بیاورند .
با رشد و پیشرفت جامعه ها و نیز پیچیده تر شدن آنها ، وجود تعارضات میان امیران مردم ، سیاستمداران و فرماندهان به مطالعه مفاهیم استراتژیك اساسی و آزموده پرداختند تا مجموعه بهم پیوسته از اصول ویژه پدیدار شد .
ورود استراتژی در داخل حیطه علوم اجتماعی در حیطه اقتصاد بعد از نیمه اول قرن بیستم میلادی جای خود را باز كرد .
:
منسوجات بی بافت به چه منسوجاتی گفته می شود؟
به این سوال پاسخ های فراوانی داده شده که عبارتند از:
EDANA (evropean Disposoble And Nonwovens Association:
«منسوجات بدون بافت پارچه های منحصر به فرد یکنواختی هستند که ضمن قیمت نازل دارای گسترده کاربرد زیادی هستند» این تعریف توصیف دقیق و رسمی راجع به منسوجات بدون بافت نیست و فقط یک دید کلی راجع به منسوجات بدون بافت به ما می دهد.
Inter national standard organization:
CEN: European committee of normalization
ISO به شماره (9092 – CN,iso)
توضیح 092 – ISO و 29092 – EN درباره منسوجات بی بافت:
منسوج بی بافت، یک صفحه تولید شده به صورت تار عنکبوتی یا از توده الیاف است که الیاف آن به صورت مستقیم و موازی و یا به صورت راندون جهت داده شده اند و این الیاف به وسیله اصطکاک و یا چیب به هم متصل شده اند که این صفحه تولید شده می تواند به یک لایه بافته شده تاری – پودی، حلقوی تاری، حلقوی پودی، تافتینگ، به وسیله الیاف یا فیلامنت دوخته و یا متصل شوند و یا به وسیله روش مرطوب و یا سوزن زنی نمدی شوند که از این مقولات کاغذ مستثنی است. الیاف مورد استفاده می تواند دست ساخته و یا طبیعی باشد که همچنین می تواند به صورت بریده یا فیلامنت مورد استفاده قرار گیرد.
تعریف فوق دارای نکات قابل ذکر ذیل است:
1- برای تمیزز دادن ویژگی خط مرطوب تولید منسوج بدون بافت با کاغذ بایستی شرایط ذیل در خط منسوج بدون بافت وجود داشته باشد:
الف – بیش از 50% وزن رشته های مورد استفاده بایستی از شرط L/D>300 تبعیت نماید و دانسیته آن کمتر از 0.4gr/m3 باشد.
2- اصطلاح نمد سوزنی در صورت محصولات بدون بافتی است که به روش سوزن زنی مکانیکی نمدی شده اند و روش متداول و گسترده ای است که کاربردهای پزشکی و ژئوتکستایل وسیعی دارد.
3- پیدایش گروهی از محصولات مانند فیلم های سوراخ دار و صفحه های پلاستیکی، یک هم خانوادگی بین این محصولات و منسوجات
بدون بافت ایجاد کرده است و به بیان این استاندارد زمانی این ها در محدوده منسوجات بدون بافت قرار می گیرند که خصوصیات الیاف ذکر شده را داشته باشند.
4- ویسکوز جزء دسته الیاف بازیافتی گیاهی محسوب نشده است.
5- دانسیته می تواند به روش Iso-9073-1 محاسبه شده و حتی با این استاندارد نیز ممکن است اختلافاتی بین دیگر روشها وجود داشته باشد بنابراین هنوز هم مشکل است به طور دقیق نتیجه گیری کرد که، منسوج بدون بافت است و به راحتی آن را از فیلم و محصولات بافته شده و کاغذ جدا کرد.
تعریف theus based Association of nonwoven industrg (INDA انجمن صنایع منسوجات بدون بافت ایالات متحده آمریکا.
منسوج بدون بافت: یک صفحه تار عنکبوتی یا توده الیاف طبیعی یا دست ساخته و یا فیلامنت به جز کاغذ که رشته های نخ تشکیل نیافته است و به وسیله روش های مختلفی به یکدیگر متصل گردیده اند.
نکات قابل ذکر درباره این توضیح:
1- فرق بین منسوجات بدون بافت با انواع کاغذ در این است که منسوج بدون بافت:
الف – بیش از 50% وزن کالا را الیافی تشکیل می دهند که نسبت طول به قطر آن بیش از 300 باشد.
ب – بیش از 30% وزن کالا را الیافی تشکیل می دهند که یکی را هر دو شرط ذیل را داشته باشند.
– نسبت طول به قطر بیش از 600 باشد.
– دانسیته آن از 0.4gr/m3 کمتر باشد.
2- روش های اتصال ممکن است شامل یکی از روش های ذیل باشد ولی صرف به این روش ها محدود نمی شود.
الف: افزودن یک چسب
ب: همجوشی حرارتی الیاف یا فیلامنت ها با یکدیگر یا با دیگر الیاف قابل ذوب یا به وسیله پودرهای قابل ذوب.
ج: همجوشی الیاف به وسیله حل کردن و منعقد کردن آنها بر روی سطح خودشان.
د: دوخت الیاف یا فیلامنت ها در یکدیگر.
3- یک منسوج بدون بافت می تواند دارای ساختمان ساده (تک جزئی) و یا مرکب باشد.
4- یک منسوج بدون بافت ممکن است تشکیل شده از الیاف تک رشته ای و یا نخ ها باشد.
با نوجه به اینکه توضیحات IDNA در اصل و پایه با توضیحات ASTM,ISO در یک راستا است ولی ممکن است تفاوت هایی داشته باشد برای دانستن بهتر به توضیح ASTMD1117-80 می پردازیم: American socutg for testing and materials
– یک منسوج تولید شده به وسیله پیوند و یا درهم رفتگی الیاف و یا هردوی آنها به یکی از روش های مکانیکی و یا شیمیایی و یا حلال و یا ترکیبی از روش های ذکرشده استحکام بخشیده شده را منسوج بدون بافت می گویند. با توجه به توضیحات مختلفی که درباره منسوجات بدون بافت از طرف سازمان های معتبر مختلف ارائه گردید این سوال پیش می آید که چرا ارائه یک تعریف شفاف از منسوج بدون بافت مشکل است.
پاسخ این است که به دلیل اینکه تکنولوژی منفردی جهت تولید منسوج بدون بافت طراحی و در نظر گرفته نشده است و روشهای متفاوت و متنوعی جهت تولید این محصول وجود دارد. و در کل می گوییم: تکنولوژی تولید منسوجات بدون بافت روشی است برای تولید یک لایه منسجم بدون استفاده و نیاز به ریسندگی.
نتیجه: منسوج بدون بافت non woven یک اصطلاح خاص برای شرح نوع خاصی از پارچه است که این پارچه به صورت متفاوت با تولید پارچه های تاری – پودی و پارچه های حلقوی تولید می شود این پارچه مانند دیگر پارچه ها دارای ساختمانی مسطح و دارای منافذ خلل و فرج است. برخلاف پارچه های تاری و پودی که استحکام آنها وابسته به نحوه درهم رفتگی نخ های متشکله آن است و همچنین پارچه های حلقوی که استحکام آن وابسته به حلقه های ایجاد شده در نخ های متشکله آن است و هردو به روش مکانیکی استحکام بخشیده می شوند، پارچه های بدون بافت به روش های مکانیکی، شیمیایی و حرارتی بین شبکه الیاف و لایه های آن باعث استحکام بخشیدن پارچه می شوند.
تر شدن بطور برجسته در فرآیندهای نساجی، مانند عملیات آماده سازی، رنگرزی، چاپ و تکمیل و در طراحی منسوجات پزشکی و بهداشتی کاربرد دارد. تئوری تر شدن و انتقال آب در فضای مویینه (wicking) به وسیله kissa توضیح داده شد.
تر شدن جایگزین شدن سطح مشترک لیف – هوا توسط سطح مشترک لیف – مایع می باشد. wicking نتیجه تر شدن خود به خود، در یک سیستم مویینه است. تر شدن الیاف به عنوان شرط لازم برای (wicking) شناخته شده است.
نفوذ مایع در پارچه، به صورت های مختلف قابل بررسی است:
– کمیت و مقدار مایع
– نحوه تماس مایع و پارچه
از لحاظ کمیت و مقدار مایع، فرآیند انتقال آب در ساختار مویینه (wicking) به دو گروه تقسیم می شود:
– wicking از مخزنی که حاوی مقدار زیادی مایع است. به عنوان مثال، قرار گرفتن پارچه به طور کامل در آب که تحت عنوان غوطه وری مطرح می شود و یا قرار گرفتن قسمتی از پارچه به صورت عمودی در مقدار زیادی مایع و بالا آمدن آب در پارچه که تحت عنوان (longitudinal wicking) بیان می شود.
– wicking از مخزنی که حاوی مقدار بسیار کمی مایع است (مانند انتقال آب در ساختار مویینه، زمانی که یک قطره آب بر روی پارچه قرار دارد).
براساس نحوه نفوذ مایع در لیف هریک از دو گروه wicking به چهار مبحث طبقه بندی می شوند:
– انتقال آب در ساختار مویینه «wicking» فقط به علت مویینگی
– انتقال آب در ساختار مویینه، به علت تأثیر همزمان مویینگی و imbibition به وسیله الیاف (پخش در الیاف)
– انتقال آب در ساختار مویینه به دلیل تاثیر همزمان مویینگی و جذب فیزیکی سطح فعال
– انتقال آب در ساختار مویینه زمانی که مویینگی، imbibition در الیاف و جذب فیزیکی سطح فعال همزمان رخ دهد.
تر شدن در فرآیندهای نساجی بسیار اهمیت دارد. مقالات بسیاری در زمینه تر شدن منتشر و آزمایشات گوناگونی انجام شده است. آزمایشات انجام شده شامل اطلاعاتی در مورد تر شدن، جذب، دفع، خاصیت سطح فعال داشتن، انتقال رطوبت و… بوده است. داده هایی که از آزمایشات متفاوت به دست آمده بود، اطلاعات مورد نیاز را فراهم نمی کرد. بعضی از آزمایشات انجام گرفته تئوری تر شدن و (wicking) را با یکدیگر مقایسه می کرد. Harnet و Mehta آزمایشی را مطرح کردند که، توانایی نفوذ آب در ساختار مویینه (wickability) و توانایی تر شدن (wettability) تحت عنوان رفتار داخلی پارچه، نخ و یا لیف، زمانی که در مجاورت مایع قرار می گیرند، تعریف کردند.
نفوذ مایع در پارچه شامل چندین رویداد فیزیکی است:
– تر شدن سطح لیف
– انتقال مایع توسط گروهی از الیاف
– جذب فیزیکی از طریق سطح لیف، نفوذ و پخش مایع به داخل لیف.
تنها راه افزایش کیفیت محصولات و خدمات، استفاده از تکنولوژی برتر، مواد اولیه مرغوب تر و گرانتر و نیروی انسانی با تخصص بالا نیست.
در این راستا، یک روش موثر و کارا برای از عهده برآمدن این مهم (کیفیت)، روش جدید طراحی بهینه برای عملکرد، کیفیت و هزینه است. این روش، طرح استوار نامیده می شود که شامل ویژگی های زیر است:
1) غیر حساس نمودن عملکرد محصول به تغییرپذیری مواد اولیه، که نتیجه آن، بکارگیری مواد و قطعات با مرغوبیت پایین تر و هزینه کمتر، در اغلب موارد می باشد.
2) استوار نمودن طراحی ها در مقابل تغییرپذیری ساخت (تولید) که نتیجه آن، کاهش هزینه نیروی انسانی و کاهش دوباره کاری و ضایعات است.
3) به کارگیری طرح هایی با حداقل حساسیت در مقابل تغییرپذیری محیط، که نتیجه آن، کاهش هزینه های عملیاتی (بکارگیری) می باشد.
4) بکارگیری یک فرآیند توسعه یافته جدید، به گونه ای که از فعالیت های مهندسی، به صورت موثرتری استفاده می شود.
روش طرح استوار یک متدلوژی مهندسی برای بهبود کارآیی در فاز تحقیق و توسعه می باشد. به طوری که محصولات با کیفیت بالا و هزینه پایین می توان تولید کرد. استفاده از این روش می تواند در سطح بالایی، توانایی سازمان ها را در جهت راهیابی به بازارهای جهانی و پایین نگه داشتن هزینه های تولید و توسعه و تحویل محصولات با کیفیت بالاتر را، بهبود ببخشد. مبتکر طرح استوار پروفسور تاگوچی است که از دو منظر فلسفی و روش شناسی به موضوع نگریسته است. اساس فلسفه او بر این استوار است که هرگونه بهبود در کیفیت محصولات و
فرایندهای ساخت باید با تحلیلی از طراحی های مربوطه آغاز شود.
روش شناسی او برای بهینه نمودن پارامترهای طراحی محصولات و فرایندهای ساخت که در ارتباط با مشخصه های اصلی طراحی صورت می گیرد به سه مرحله جداگانه به نام های:
1) طراحی سامانه
2) طراحی پارامتری
3) طراحی رواداری (تولرانس)
تفکیک می گردد.
در طراحی سامانه، کاربرد دانش علمی و مهندسی به منظور تولید یک طرح اولیه ای از محصول یا فرایند ساخت که بتواند نیازهای اساسی را در رابطه با عملکرد را برآورد سازد می باشد. در ضمن مشخصات فنی ای که برای این طرح اولیه تعریف می شود نقاط شروع بهبود مشخصه های طراحی به حساب می آید.
اصل اساسی طراحی اثر زدا (طرح استوار) عبارتست از: بهبود کیفیت یک محصول با حداقل کردن اثر علت های تغییر بدون حذف علت ها. این کار به معنی بهینه کردن طراحی فرآیند و محصول برای حداقل کردن حساسیت عملکرد در مقابل علل مختلف تغییرات است این روش طراحی پارامتری نامیده می شود.
طراحی رواداری به روشی می پردازد که در آن از طریق تعدیل در هزینه و کیفیت، حدود تغییرپذیری مقادیر بهینه ای که در طراحی پارامتری مشخص شده اند تعیین می شوند.
اغلب شرکت های موفق و مطرح در کشورهای صنعتی، کار صحیح کاهش تغییرپذیری عملکرد محصول را نسبت به منابع اغتشاش برای فن آوری مورد نظر، از طریق بکارگیری روش طرح استوار (طراحی پارامتری) انجام می دهند که نتیجه آن ساخت محصولاتی با کیفیت بالا و هزینه های پایین است ولی شرکت هایی که از روش طرح استوار بی اطلاع هستند در مراحل طراحی به طور چشمگیری به طراحی روادارای و طراحی سامانه متکی هستند. اتکا به طراحی رواداری، محصولات را برای ساخت، گران تر می سازد و اتکا به طراحی سامانه مستلزم به دست آوردن فناوری و ابتکارات در فن آوری است که برنامه ریزی آن بسیار مشکل بوده و منجر به یک سرمایه گذاری بالا و زمان توسعه طولانی تر می شود.