مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است كه امروز بشر در همه زمینهها و به هر شكلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است كه تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حركت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای موجود در جوامع گوناگون این امر را ثابت میكند. اگر یك جامعه را با همه امكانات مادی و ثروتهای بیكران با جامعهای كه از همه این امكانات بیبهره است مقایسه كنیم و مشاهده كنیم كه جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی كه این مسئله را ایجاد كرده باید عامل انسانی باشد. در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگر بخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است.
امروزه دیگر توجه صرف به برنامه ریزی و فرآیندها کافی نیست چراکه این افراد هستند که برنامه ریزیها و فرآیندها را جامه عمل می پوشانند. حفظ انگیزه و تعهد افراد در زمان بروز تغییرات گسترده، در زمره دشوارترین چالشهایی است که رهبران در تمامی سطوح با آنها مواجهند. شرکتها باید در زمینه فعالیت های داخلی وخارجی خود انعطافپذیرتر باشند. ماهیت تغییرات امروزی مؤید چالشی کلی برای تمامی کسانی است که در سمتهای رهبری قرار دارند. برای رفع این چالشها، رهبران باید بتوانند فضایی سازمانی خلق کنند که در آن نه تنها عملکرد بلکه حس غرور و هدفمندی تقویت میگردد.
نخستین توجهی كه در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی كه در شركت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاثورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید كه توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و كاركنان آنها است. در واقع بعد از آنكه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مكانیكی كه موجب كاهش رضایت كاركنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو كه در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مكتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شكوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری
كه حالا در تقسیمبندیهایی كه برای نگرش مدیریتی مدیران به كار میرود آنها را به دو دسته كارمندگراها و كارگراها تقسیم میكنند كه در واقع تمایزی است بین كسانی كه اولویت و تمركز خود را بر انجام كار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و كسانی كه روحیه كاركنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است كه هر دو وجه را یعنی كارگرایی و كارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
در نهایت می توان گفت در فضای جدید و پر چالش کسب و کارهای امروزی، واقعیات انسانی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارند.( دانیل گلمن)
بیان مسئله و اهمیت تحقیق
امروزه در سازمانهای تجاری و علی الخصوص سازمانهایی که محصول آنها خدمات است ، انجام بازاریابی هوشمندانه توسط بازاریابان و فروشندگان هوشمند امری است بدیهی که توجه به این مسئله و جذب نیروی انسانی با هوش بسیار حیاتی است . اما زمانی که از هوش صحبت می شود اولین موضوعی که به ذهن می آید بهره هوشی و استفاده از افرادی با IQ بالاتر است . مشاهدات و مطالعات حاكی از آن است كه بسیاری از افراد كه دارای IQ یا بهره هوشی بالاتر از متوسط هستند در عمل توفیق چندانی در تحصیل و اشتغال ندارند . برخلاف باور قدیمی و رایج بین عموم مردم ، هوش بهر یا IQ به تنهایی در موفقیت افراد در ابعاد ذكر شده نقش چندانی ایفا نمی كند. امروزه در كشورهای پیشرفته بحث بهره هیجانی و هوش هیجانی مطرح شده است و در مراكز صنعتی و بسیاری از سازمانها به خصوص مصاحبه های استخدامی كاربرد فراوان دارد اگر تا دیروز به هوش بهر یك فرد توجه می شد امروز بیشترین تاكید برای معیارهای استخدامی، هوش هیجانی فرد است ، البته مشروط برآن كه فرد از یك بهره هوشی طبیعی نیز برخوردار باشد. همچنین تحقیقات انجام شده نشان داده که امروز ۱۰٪ از افرادی كه از كار اخراج می شوند به علت عدم توانایی و لیاقت از شغل خود اخراج می شوند ، اما ۹۰٪ افراد به دلیل مشكلات ارتباطی و عدم سازگاری كه ناشی از ضعف شخصیتی و هیجانی است از كار خود بركنار می شوند . با همه این تفاسیرسازمانهای ما با هوش هیجانی واهمیت پرداختن به آن بیگانه بوده و آشنایی لازم را نداشته .لذا دراین تحقیق سعی برآن است که اولاهوش هیجانی مورد بحث وبررسی قرار گیرد و ثانیا تاثیر آن را در عملکرد بازار یابان و یا فروشندگان صنعت بیمه مورد بررسی قرار دهیم
اهداف تحقیق
1- پرداختن به واژه هوش هیجانی و شناساندن آن به مدیران و اهمیت آن در مدیریت بیمه.
2- برقراری ارتباط بین هوش هیجانی بازاریابان و عملکرد آنها در سازمان
فرضیات تحقیق
فرضیه اهم : هوش هیجانی با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد
فرضیه اخص1) خودآگاهی با عملکرد بازاریابان بیمه رابطه معنی دار دارد.
فرضیه اخص 2) به کارگیری درست هیجانها (خود مدیریتی) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد.
فرضیه اخص 3) خود انگیزی (انگیزش) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد.
فرضیه اخص 4) همدلی با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد.
فرضیه اخص 5) حفظ ارتباطها( مدیریت رابطه) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد.
روش تحقیق
1- نوع تحقیق: نوع تحقیق بر حسب هدف تحقیق ماهیت کاربردی داشته وبر حسب چگونگی اجرا در قالب تحقیقات پبمایشی قرار می گیرد.
2- ابزار تحقیق: دراین تحقیق از مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است .
3- روش مطالعه : از مطالعه کتابخانه ای برای بدست آوردن اطلاعات لازم استفاده شده است .
قلمرو تحقیق
1- زمان : پائیز و زمستان 1387 و بهار 1388
2- مکان : ایران ، استان خراسان رضوی
3- موضوع: بررسی نقش هوش هیجانی درعملکرد فروشندگان( بازاریابان) بیمه کارآفرین استان خراسان رضوی
روش تحلیل داده ها
به منظور آزمون فرضیات تحقیق از فنون آماری ذیل استفاده می شود:
1- ضریب همبستگی پیرسون
2- آزمون ضریب همبستگی
3- آزمون zفیشر
4-آزمون t
محافظه کاری یکی از ویژگیهای بارز گزارشگری مالی است (کیم[1] وژانگ[2]،2007(، که در قالب یک میثاق محدود کننده در چارچوب اصول و مفاهیم حسابداری ایفاگر نقش مهمی در محدود کردن رفتارهای خوش بینانه مدیران در جایگاه تهیه کنندگان اطلاعات و اعمال برآوردی از حداقل عایدات توسط سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان در جایگاه مهمترین استفاده کنندگان است. نقش این میثاق حسابداری در زمینههای مختلفی از قبیل برطرف کردن مسائل برخاسته از نمایندگی، بی اثر ساختن مسائل ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی بین استفاده کنندگان آگاه وناآگاه، احقاق حقوق ذینفعان شرکت، تأثیر مثبت بر کاهش هزینههای استقراض وهزینه های سرمایه، نقش بازدارندگی در قبال وقوع رسواییهای مالی و همچنین نقش انکارناپذیر آن در مبحث حاکمیت شرکتی و… است.
محافظه کاری در گزارشگری مالی میتواند به عنوان یک معیار جایگزین برای برخی مکانیسمهای حاکمیت شرکتی مؤثر واقع شود، چون اعمال محافظه کاری در رفتار خوشبینانه مدیران، باعث کاهش مسائل نمایندگی شده و رفتار جانبدارانه مدیر را خنثی و پرداختهای فرصت طلبانه مدیر به خود را محدود میکند و ارزش افزایش یافته شرکت میان همه گروههای طرف قرارداد شرکت تقسیم و رفاه همه گروهها افزایش مییابد که در این مفهوم محافظه کاری به عنوان یک مکانیسم قراردادی کارآمد محسوب میشود.
(بلکویی[3]،1985) توضیح میدهد که محافظه کاری حاکی از آن است که حسابداران باید پایینترین ارزش داراییها و درآمدها و بالاترین میزان بدهیها و هزینهها را گزارش کنند. محافظه کاری حسابداری عبارت است از تمایل حسابداران به درجه بالایی از اعتماد برای تشخیص اخبار خوب مثل سود نسبت به تشخیص اخبار بد مثل زیان. بنابراین زیانهای شناسایی نشده قبل از سودهای شناسایی نشده شناسایی میشوند (باسو[4]،1997). همچنین (گیولی[5] وهاین[6]،2000) محافظه کاری حسابداری را معیاری برای انتخاب اصول حسابداری مختلف که در به حداقل رسانی سودآوری به دلیل تأخیر در توجه به درآمد، تشخیص سریع هزینهها، پایینترین ارزیابی داراییها و بیشترین میزان بدهیها نقش دارند، تعریف میکنند. (لارا[7] و مرا[8]،2004) سطح محافظه کاری حسابداری را مورد بررسی قرار دادهاند. تعاریفی که آنها برای محافظه کاری استفاده کردهاند، تعریف ارائه شده توسط (فیلتهام[9] و اوهلسون[10]،1995) بود که نشان دهنده محافظه کاری ترازنامه مالی است. به عبارت دیگر (لارا و مرا،2004) از تعریف باسو استفاده کردند که محافظه کاری درآمدها را اندازه گیری و ارزیابی میکند. در سالهای اخیر یکی از زمینههای گسترده ای که در مجامع علمی به آن توجه فراوان شده است، مسئله نمایندگی و انگیزه مدیران جهت انتقال ثروت و ارزش شرکت به نفع خودشان بوده است. لذا ما در این تحقیق به مطالعه رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری شرکتهای نمونه میپردازیم.
1-2- بیان مسئله
مدیران به عنوان مسئول تهیه صورتهای مالی تمایل دارند که افشای اخبار بد را به تأخیر انداخته و اخبار خوب را هر چه سریعتر شناسایی کنند که این امر موجب افزایش عدم تقارن اطلاعات بین سرمایه گذاران میشود (لافوند[11]و واتس[12]،2008). یکی از ویژگیهای کیفی اطلاعات حسابداری که میتواند در کاهش عدم تقارن اطلاعات نقش موثری داشته باشد محافظه کاری است که سابقه طولانی در حسابداری دارد (باسو،1997).
ما در این تحقیق به بررسی رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری میپردازیم.
به عقیده فاما[13]وجنسن[14](1983) هیئت مدیره نقش محوری را در حاکمیت شرکتی بازی میکند، به طوری که یک هیئت مدیره مؤثر، مدیریت شرکت را به اعمال رویههای محافظه کارانه سوق میدهد تا از رفتارهای خوشبینانه مدیریت و افزایش ریسک دعاوی حقوقی بر علیه شرکت جلوگیری کند، همچنین شرکتی با مکانیسمهای خوب حاکمیت شرکتی همانند تفکیک نقشها یا تعادل بهینه بین اعضاء موظف و غیرموظف، اثربخشی بیشتری در نظارت وکنترل مدیریت را نشان میدهد
منظور از ساختار مالکیت، مشخص کردن بافت و ترکیب سهامداران یک شرکت و بعضاً مالک عمده نهایی سهام آن شرکت است. به منظور بررسی رابطه بین ساختار مالکیت با محافظه کاری بایستی به تبیین قراردادی محافظه کاری رجوع کرد، بدین صورت که تقاضا برای محافظه کاری در قراردادها، از بازدههای نامتقارن بین طرفین قرارداد و عدم تقارن اطلاعاتی بین آنها ناشی میشود، اعتباردهندگان، سهامداران و مدیران شرکت، بازدههای نامتقارنی نسبت به خالص داراییهای آن دارند. اعتباردهندگان و سهامداران، هریک منافع متفاوتی در توزیع بازده شرکت دارند و به این خاطر اعتبار دهندگان فعالیتهایی که موجب انتقال ثروت به سهامداران میشود را پیش بینی میکنند و قراردادهای استقراض را مقید به شرایطی میکنند که چنین انتقالهایی را محدود میکند و لذا قرادادهای استقراض، منجر به رویههای محافظه کارانه در گزارشگری شرکت میشود، تا ثروت شرکت بین اعتباردهندگان نیز تقسیم شود.
معیار محافظه کاری (باسو،1997) به یک بعد از محافظه کاری در گزارش سود وزیان اشاره دارد اما به محافظه کاری در گزارش ترازنامه
مالی توجه ندارد. رویچوداری[15] و واتس (2006) دریافتند که باسو به تاثیرات محافظه کاری قبل از دوره برآورد توجه ندارد در نتیجه این معیار بازتابگر کل محافظه کاری نیست. بنابراین با توجه به این موارد ما بررسی میکنیم که “آیا بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه وجود دارد؟”
1-3- اهمیت موضوع
پیش تر بررسیهای متعددی روی ارتباط بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری انجام شده است، اما معیار محافظه کاری ارائه شده در این تحقیق با معیارهای مورد استفاده در اکثر تحقیقاتی که بر کلیه جوانب محافظه کاری در صورتهای مالی توجه ندارند متفاوت است، همچنین این تحقیق امکان مطالعه محافظه کاری در بافتی که فرهنگ حسابداری و ویژگیهای سازمانی آن با موارد مربوط به کشورهایی که در آنها این خصوصیات حسابداری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتهاند متفاوت است را فراهم میآورد. با توجه به اهمیت این موضوع، لذا این تحقیق درباره رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری میباشد.
1-4- پرسشها
1) آیا بین نسبت اعضاء موظف به کل هیئت مدیره (مدیران داخلی) با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
2) آیا بین دوگانگی نقش مدیر عامل با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
3) آیا بین اندازه هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
4) آیا بین ترکیب هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
5) آیا بین تمرکز مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
6) آیابین مالکیت مدیران با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
7) آیا بین ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
1-5- فرضیهها
فرضیه 1- بین نسبت اعضاء موظف به کل هیئت مدیره (مدیران داخلی) با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 2- بین دوگانگی نقش مدیر عامل با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 3- اندازه هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 4- بین ترکیب هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 5- بین تمرکز مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 6- بین مالکیت مدیران با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 7- بین ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
1-6- متغیرها
1-6-1-متغیرهای مستقل
اعضاء موظف (مدیران داخلی) هیئتمدیره: نسبت تعداد اعضاء موظف در هیئتمدیره به تعداد کل اعضاء هیئتمدیره میباشد.
دوگانه بودن نقش مدیرعامل: اگر، رئیس هیئتمدیره باشد برابر یک و اگر میان موقعیت رئیس هیئتمدیره و مدیر عامل فاصله باشد صفر است.
اندازه هیئتمدیره: شامل تعداد اعضاء هیئتمدیره میباشد.
تمرکزمالکیت: درصد سهام دارندگان بالای 5% کل سهام میباشد.
مالکیت مدیران: نسبت تعداد سهام در دست مدیران به تعداد کل سهام شرکت میباشد..
1-6-2-متغیر وابسته
سطح محافظه کاری حسابداری متغیر وابسته است. ما نیز مانند (گیولی، هاین وناتاراجان[16]،2007) استدلال میکنیم که (باسو،1997) تحقیقات زیادی در حوزه محافظه کاری حسابداری انجام داده است ومعیار وی در مورد محافظه کاری حسابداری در منابع تجربی پرکاربرد بوده است. مدل محافظه کاری (باسو،1997) را به شکل زیر میتوان نوشت:
Ei,t /Pi,t-1=β0+β1[Dit]+β2[Rit]+β3+εi,t
بطوری که Ei,t سود قبل از اقلام غیرمترقبه برای شرکت i در سال t، Pi,t-1 قیمت به ازای هر سهم در آغاز سال مالی،Rit بازده سالانه سهم شرکت i در سال t،Dit متغیری است که اگر Rit≤0 باشد، برابر با 1 است وεi,t باقیمانده است.β2 پاسخ و واکنش سود به بازده مثبت را اندازه گیری میکند. β2+β3 پاسخ و واکنش سود به بازده منفی را اندازه گیری میکند. و در کل محافظه کاری یعنی0<β3 به عبارت دیگر β2<β2+β3 باشد.
نتایج مدل باسو حاکی از وجود رابطه منفی بین این معیار با نسبت M/B (یک معیار قدیمی وشناخته شده برای محافظه کاری) بود، از این رو نتایج مذکور منجر به زیر سؤال رفتن مدل باسو شد پس از این انتقاداتی که نسبت به مدل باسو وارد آمد، رویچوداری و واتس در سال 2006 طی تحقیق تجربی خود نشان دادند که اگر دوره برآورد عدم تقارن زمانی سود از یک دوره به چند دوره افزایش یابد رابطه بین معیار عدم تقارن زمانی سود و نسبت M/B در پایان آن دوره طولانی مثبت خواهد شد بنابراین نتایج تحقیق رویچوداری و واتس در سال 2006 منجر شد که مدل باسو به صورت عدم تقارن زمانی سود چند دوره ای تعدیل شود. در این تحقیق نیز مدل ما برگرفته از مدل باسو (1997) و مدل رویچوداری و واتس (2006) میباشد.
1-6-3-متغیرهای کنترلی
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری: نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام میباشد.
اهرم شرکت: نسبت ارزش دفتری کل بدهیها بر کل داراییهای شرکت است.
اندازه شرکت: اندازه هر شرکت به میزان داراییهای آن شرکت بستگی دارد و بهمنظور هم مقیاس شدن رقم کل داراییها از لگاریتم آن بهعنوان متغیر کنترلی استفادهشده است.
1-7- جامعه آماری و نمونهها
تحقیق حاضر در زمره تحقیقات تجربی در حوزه امور مالی و حسابداری میباشد وموضوعات مالی مانند سایر موضوعات علمی که از روشهای آماری در پژوهشها و تحقیقات خود استفاده مینمایند، نیازمند دادهها و اطلاعاتی میباشند که در طول یک دوره زمانی ایجاد میشوند. بدیهی است که هر اندازه تعداد دادههای موردنیاز مربوط به دوره زمانی طولانی تری باشند، نتایج به دست آمده از روشهای آماری با دقت و صحت بیشتری توأم خواهد بود. در این تحقیق به منظور انجام کار، اطلاعات پنج ساله شرکتهای بورس تهران از ابتدای سال 1387 تا انتهای سال 1391 است و دوره زمانی مورد بررسی تحقیق 6 سال از ابتدای سال 1386 تا انتهای سال 1391 را در نظر خواهد گرفت.
در این راستا نمونه آماری این تحقیق شامل تمامی شرکتهایی است که شرایط ذیل را دارا باشند:
2) شرکتها جزو بانکها، شرکتهای سرمایه گذاری، واسطه گری، بیمه و نهادهای پولی و مالی نباشند، زیرا این شرکتها ماهیت عملیاتشان متفاوت از سایر شرکتهاست.
3)پایان سال مالی آنها آخر اسفند هرسال بوده و در طول دوره فوق الذکر تغییری در سال مالی نداده باشند. دلیل این شرط خنثی کردن چرخههای تجاری مؤثر بر عملکرد و وضعیت مالی شرکتهاست.
منظور از آمیزه بازاریابی، یا آمیخته یا تركیب این است كه بین چهار p (محصول، قیمت، ترفیع، توزیع) میبایست یك نگرش سیستمی و هماهنگ برقرار باشد تا بتوانند در تأثیرگذاری و متقاعدسازی مشتریان مؤثر باشند. به عبارتی، محصول مناسب با قیمت مناسب از نظر مشتریان با توزیع مناسب و بهكارگیری شیوههای ارتباطی مناسب همگی با هم عمل میكنند و اگر هر یك از این اجزا ناهماهنگ با سایرین باشد نتیجه آن كاهش اثر بخشی و كارایی مجموعه بوده و شركت را از دستیابی به اهداف باز میدارند. آمیزه بازاریابی به عنوان ابزار مؤثر بنگاه اقتصادی در تحت تأثیر قرار دادن مشتریان، و توفیق در كسب و كار میباشد. آمیزه بازاریابی برای ما یك چارچوب ایجاد میكند كه بدانیم چگونه از منابع استفاده مطلوبتری ببریم.
فرضیههای این تحقیق عبارتند از:
این تحقیق از نظر هدف یک تحقیق کاربردی میباشد. جامعه آماری این تحقیق سیزده منطقه شهرداری شهر مشهد میباشد و محقق از روش نمونهگیری خوشهای استفاده کرده است و هفت منطقه را به طور تصادفی انتخاب کرده است. و ابزار اندازهگیری در این تحقیق پرسشنامه میباشد. که تعداد 427 پرسشنامه توزیع گردید. و همچنین از آزمون کای-دو برای وجود رابطه معناداری استفاده شده و در صورت وجود رابطه معناداری برای محاسبه شدت آن از ضریب همبستگی استفاده شده است. و همچنین برای رتبهبندی آن از آزمون فریدمن استفاده شده است.
بر اساس نتایج بدست آمده فرضیه اول، دوم، چهارم، هشتم تأیید شده است یعنی بین طعم، رنگ، مارک، در درسترس بودن، با خرید این محصول رابطه معناداری دارد. و در رتبهبندی عوامل مؤثر از نظر مصرفکنندگان از نظر اهمیت، رنگ رب در رتبه اول قرار دارد. در رتبه دوم مارک رب اهمیت دارد. رتبه سوم مربوط به طعم رب میباشد سپس، در دسترس بودن در رتبه چهارم قرار گرفت. در رتبه پنجم قیمت آن دارای اهمیت است و سپس اندازه آن دارای اهمیت می باشد و در رتبه هفتم تبلیغات دارای اهمیت است و آخرین رتبه مربوط به طراحی قوطی می باشد.
با توجه به آزمون فریدمن مشتریان توجه زیادی به رنگ رب گوجه فرنگی دارند و مهمترین عامل مؤثر در خرید رب میباشد. در نتیجه به تولیدکنندگان توصیه میشود توجه زیادی به رنگ رب داشته باشند. مارک رب گوجهفرنگی در رتبه دوم قرار دارد البته با استفاده از نظرات مشتریان مارک معروف محصول را منوط به کیفیت آن میدانند زیرا برخی از مارکها علاوه بر تبلیغ زیاد ولی با کیفیت پایین مصرفکننده با یک بار استفاده دیگر از آن مارک استفاده نکرده است.
:
موتورهای جریان مسقیم بدون جاروبک (BLDC) در صنعت کاربرد زیادی دارند. اما یکی از مشکلات این موتورها گشتاور گیر می باشد که باعث ایجاد لرزش در موتورها و همچنین تولید سرعت متغییر در آنها می شود. گشتاور گیر در اثر عکس العمل بین آهنربای دائم رتور و دندانه های استاتور به وجود می آید و آن را به صورت نسبت تغییر انرژی در فاصله هوایی به تغییر زاویه رتور نشان می دهند.
در فصل اول این مجموعه ساختار و انواع موتورهای BLDC را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس آنها را با موتورهای DC معمولی مقایسه می کنیم. در فصل دوم ماهیت گشتاور گیر را شناسایی کرده و دو روش آنالیزی برای محاسبه آن را آورده ایم. سپس در فصل سوم انواع روش هایی که تا کنون برای محاسبه گشتاور گیر در نشریاتی مانند IEEE ارائه شده است را بررسی می کنیم و مزایا و معایب هر یک را توضیح می دهیم. با توجه به عوامل مؤثر در اندازه گشتاور گیر روش های متفاوتی برای کاهش آن از جمله انحراف آهنرباها و یا شیارها استفاده از شیار های مصنوعی، قطعه قطعه کردن آهنربا و… پیشنهاد شده است که در ادامه به آنها می پردازیم. در انتها در فصل چهارم به نتیجه گیری از اطلاعات ارائه شده در فصول قبل می پردازیم.
فصل اول
اصول و ساختمان موتورهای جریان مستقیم بدون جاروبک (BLDC)
موتورهای DC راندمان بالایی دارند و به دلیل مشخصات برجسته شان می توان از آنها به عنوان سرو موتور استفاده نمود. تنها عیب این موتورها نیاز آنها به کموتاتور و جاروبک است که دائم در معرض فرسایش می باشند و نیاز به سرویس و نگهداری دارند. موتور های جریان مستقیم بدون جاروبک Brush Less Direct Current) BLDC) موتورهایی هستند که وظیفه کموتاتور و جاروبک در آنها بر عهده کلیدهای الکترونیکی می باشد.
1-1- اساس کار موتورهای جریان مستقیم بدون جاروبک
در یک موتور DC معمولی آرمیچر در روی رتور و میدان بر روی استاتور قرار دارد. ولی در موتور بدون جاروبک وضع به این گونه نیست. بلکه ساختمان این موتورها شباهت بسیاری به موتورهای AC سنکرون دارد. در این موتورها آرمیچر بر روی استاتور قرار دارد و میدان از دو یا چند آهن ربا که روی رتور نصب می شوند، تشکیل می گردد.
سیم پیچی این نوع موتورها شبیه سیم پیچی موتورهای AC چند فاز می باشد و معمول ترین آنها دارای سیم پیچی سه فاز است که با یک سیستم تحریک یک قطبی کار می کند.
موتورهای DC بدون جاروبک از نظر طرز تعیین وضعیت رتور با موتورهای AC تفاوت دارند. بدین منظور در این موتورها از کلید الکترونیکی استفاده می شود که سیگنال های تعیین وضعیت را تولید می نمایند. عمومی ترین روش کنترل وضعیت روش هال می باشد ولی بعضی از موتورها از آشکار سازهای نوری هم استفاده می نمایند.
برای درك اصول کار موتورهای BLDC یک موتور سه فاز تک قطبی را مورد بررسی قرار می دهیم. شکل 2-1 چنین موتوری را نشان می دهد. در این موتور برای تعیین وضعیت از آشکار سازهای نوری (فتو ترانزیستور) استفاده شده است.
سه عدد فتو ترانزیستور TP1 و TP2 و TP3 در انتهای لبه یک صفحه مسطح با زاویه 120 قرار گرفته اند و در جلوی آنها شاتر چرخانی قرار گرفته که به محور رتور متصل است و به همراه آن می چرخد و اجازه عبور نور و برخورد آن با فتوترانزیستورها را می دهد.
همان طور که در شکل 2-1 1 ملاحظه می شود قطب S رتور اکنون در مقابل قطب برجسته استاتور P2 قرار گرفته ، همچنین نور به فتوترانزیستور TP1 برخورد نموده و باعث هدایت ترانزیستور Tr1 شده است. در این حالت در اثر عبور جریان از سیم پیچ w1، قطب S ،P1 می شود و باعث جذب قطب N رتور در جهت فلشنشان داده شده ، می گردد. (عکس حرکت عقربه های ساعت)
جداسازی کور منابع یکی از موضوعات مورد بررسی در زمینه پردازش سیگنال است که توجه به آن در دو دهه اخیر افزایش یافته است. جداسازی سیگنال ها در کاربردهای متنوعی از پردازش سیگنال از جمله پردازش سیگنال های صحبت تا تحلیل تصویرهای پزشکی به کار می رود.
هدف از جداسازی منابع، تخمین سیگنال N منبع ناشناخته مختلف با استفاده از مخلوط سیگنال های دریافتی توسط P سنسور است. به دلیل اینکه اطلاعات اولیه ای راجع به منابع و چگونگی ترکیب آنها وجود ندارد. مسئله جداسازی، جداسازی کور نامیده می شود.
به طور کلی در مسئله جداسازی کور منابع، P مخلوط خطی از N منبع داریم که تابع تبدیل بین منابع و سنسورها، ماتریس مجهول A به ابعاد N*P می باشد و در رابطه x=As بردار s شامل منابع، s=[s1,s2,…SN]T و x=[x1,x2,…xP]T هم مخلوط سیگنال های دریافتی توسط P سنسور است. بلوک دیاگرام کلی مسئله BSS در شکل 1-1 نشان داده شده است.
شرایط محیطی و نوع مخلوط روی پیچیدگی مسئله BSS تاثیر می گذارند. در یک محیط طبیعی سیگنال های با انعکاس توسط سنسورها دریافت می شوند و بنابراین تخمین ماتریس A به شناسایی جهت منبع در زمان های مختلف نیاز دارد. عموما برای ساده تر شدن مسئله، فرضیاتی برای محیط در نظر گرفته می شود که عبارتند از:
الف) مخلوط لحظه ای: فرض ابتدایی که برای محیط در نظر گرفته می شود این است که سیگنال ها به صورت همزمان ولی با تضعیف های متفاوت به سنسورها برسند. در این محیط رابطه خطی ثابتی بین منابع و سنسورها برقرار است. (ماتریس A یک ماتریس اسکالر به ابعاد N*P با مقادیر ثابت است) x(t)=As(t
ب) مخلوط بدون اکو: در این محیط فرض می شود، سیگنال هر منبع با یک تضعیف و تاخیر منحصر به فرد به هر سنسور برسد. در این حالت بین منابع و سنسورها رابطه کانولوشنی برقرار است. x(t)=A*s(t
ج) مخلوط اکودار: این محیط کامل ترین حالت است که در آن بین هر منبع و هر سنسور چند مسیر در نظر گرفته می شود. رابطه بین منابع و سنسور یک رابطه کانولوشنی می باشد که ماتریس A نسبت به حالت قبل پیچیدگی بیشتری دارد. x(t)=A(z)*s(t
همچنین در مورد منابعی که در مسئله جداسازی کور سیگنال وجود دارند می توان فرضیاتی در نظر گرفت. این فرضیات اساس کار بیشتر الگوریتم های جداسازی منابع را تشکیل می دهند که شامل مشخصات آماری نظیر استقلال، غیرگوسی بودن و… می باشد.
یکی از فرضیات قدرتمند معروف این است که منابع در یک حوزه تبدیل (مانند تبدیل فوریه، تبدیل زمان – فرکانس و…) روی هم افتادگی نداشته باشند. روش هایی که از این فرض استفاده می نمایند. به عنوان روش های اسپارس شناخته می شوند. مزیت این فرض این است که احتمال اینکه دو یا تعداد بیشتری از منابع همزمان در یک نقطه از فضای اسپارس فعال باشند بسیار کم است.
بنابراین در یک فضای اسپارس می توان با تخمین ضریب مربوط به هر منبع به تنهایی، سهم منبع مورد نظر را از ترکیبات حذف کرد. این فرض در شرایطی که تعداد منابع بیشتر از سنسورها می باشد (حالت نامعین) کاربرد دارد. برای نمایش اسپارس یک سیگنال آکوستیک اغلب از تبدیل فوریه، تبدیل گابر و تبدیل موجک استفاده می شود.